ماضی ِ بعید ...

من از قرونِ دور آمده ام  !!

از آن زمانی که نمی شد ، احساس را مثلِ ِ یک الماس

لای ِ ترمه ای پیچید و رها کرد !!

از آن زمانی که نمی شد از کلاغ ها خواست تا مثل ِ کبک ها

راه بروند !!

از آن زمانی که نمی شد تصور کرد که جوجه تیغی ها ،

تیغ هایشان  را از پَر ِ طاووس ها با ارزش تر بدانند !!


من از قرونِ دور آمده ام !!

از آن زمانی که گاو هایش فلسفه نمی بافتند و

گوسفندهایش حکمت تدریس نمی کردند !!

از آن زمانی که نهنگ هایش را به بهانه ی ِ دریادلی کنسرو نمی کردند

و از آن زمانی که سرودِ بامدادان در انحصار ِ بوقلمون ها نبود !!


من از قرونِ دور آمده ام !!

از آن زمانی که میزانِ انسان بودن را با ارزشِ دلار تعیین نمی کردند !!





نظرات 19 + ارسال نظر
دختر مردابی شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:17 http://termeyeroya.blogsky.com/

چه سال های دیر و دوری بود آن سال ها یا شاید آن قرون
سال هایی که جوانمردی را در نگاه آدم ها می شد رصد کرد و انسانیت را در دست خالی آدم ها هم می شد دید
چه باورهای دوری است انگار همه را گم کرده ایم در این روزها
این روزها با این احساس های پیچیده لای ترمه و کلاغ هایی که قصه و خانه همیشه در انتظار را فراموش کرده اند، به شبی تیره و تار می مانند که تمامی ندارد

سلام ر ف ی ق عزیز
چه خوب که نوشته هایتان عطر قرن های دیر و دور را دارد و باورهایتان هنوز همانی است که پیشترها بود

چاره ای نیست
جز ایستادن ِ در باد
مقابل ِ اینهمه تاریکی
مثل ِ نگاهِ کودکان ِ گرسنه ی ِ زمین
کبود ِ کبود !!
حیف که آن سال های ِ دیر و دور
سقفی شده اند برای ِ رویاهایمان !!
رویای ِ تبلور ِ انسانیت در دست های ِ خالی ِ آدم ها !!
و آرزوی ِ دیدن ِ جوانمردی در نگاهِ مرموز ِ انسان ها !!
روزگار ِ غریبی است نازنین ...

سلام بر بانوی ِ آب و آیینه
و چه خوب که اصالتِ قرن های ِ دیر و دور
هنوز هم در اندیشه ات موج می زند و
باورهایت هنوز هم بوی ِ جوانمردی می دهد ...
سپاس بابتِ تمام ِ خوبی هایت

اسمان شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:21 http://www.aseman.samenblog.com

مطالب قشنگی داشتی به منم سربزن رفیق

آسمانی بودنت
مرا شیفته کرد ...
با چشم ِ بصیرت می آیم

شهلا شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 14:10



غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است .
سلام ر ف ی ق عزیز

حس می کنم تمام ِ دنیا را به من دادی
با این بی ریایی ات
سلام و سپاس

سایه شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:45

از قرون دور ..

سلام

و آن مهربانی ِ گُل رنگِ واژه های ی نهفته در اندیشه ی ِ توست ...
سلام
چه عجب یادی از دیار ِ فراموش شدگان کردید !!!

مریم یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 16:44 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

قرنهای دور همان ماضی های بعیدند
همان فعلهایی که در هیچ جمله ای نمی گنجند
ارزش انسان بودن ...

سلام بر ر فـ یـ ق بلاگستان
قابل تامل و تاثیر برانگیز
ممنونم مهربان رفیق

دوست داشتم که بگویی
چرا بازار ِ انسانیت همیشه تعطیل است
و چگونه تَرَک بر می دارد
آن که انسان است و
انسانیت نمی بیند !!
سلام بر بانوی ِ مهربانی های ِ ناب
سپاس همراهی ات را

ترنج بانو دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:50 http://www.shokofesolimani.blogfa.com

درود مهربانم
همه ی قرن هایی که گفتی به کنار
همه ی زمانها به کنار
این آخری را من هم با تو بوده ام

بی تاب می شوم !!
وقتی در دقیقه های ِ پُر از لکنتِ اندیشه ام
زبانِ دلم را می فهمی !!
سپاس باورت را که باورم کردی ...

غزل دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:04

ای یار عزیز
تعزیتم کن که جای تهنیت نیست آنگه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی

اگر دنیا نباشد دردم وگر باشد بمهرش پای بندیم
حجابی زین درون آشوب تر نیست که رنج خاطرست ار هست و گر نیست
مطلب گر توانگری خواهی جز قناعت که دولتیست هنی
گر غنی زر بدامن افشاند تا نظر در ثواب او نکنی
کز بزرگان شنیده ام بسیار صبر درویش به که بذل غنی
اگر بریان کند بهرام،گوری نه چون پای ملخ باشد ز موری

احساس می کنم
پیمانه ای از
کرامتِ بی انتهای ِ کلامت
برای ِ فصل ِ مبادای ِ تشنه شدنم
کافی ست
و سلام بر مصرع ِ قصیده ی ِ مهربانی ، غزل ِ عزیز

فریناز سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:44

بعضی وقتا فکر می کنم یعنی چند سال دیگه، این روزا ماضی بعیدی می شن که ازشون با حسرت و آه یاد می کنیم؟؟؟

نوشتتون بوی قرمه سبزی می داد
یعنی کلتون


هستم... فقط مدتیه یه سکوت محض آزارم می ده
یه جایی به نگاه می رسی فقط

سلام ر ف ی ق عزیز

خدا را شکر که قرون دور یه کمیش سهم ما هم بوده

یعنی می شود آیا !!
این روزهای ِ غم آلود،
روزهای ِ جولان ِ
کلاغ های ِ کبک نما !!
نغمه سرایی ِ بو قلمون صفت ها !!
خونمایی ِ جوجه تیغی ها !!
فلسفه بافی ِ گاوها !!
حکمت دانی گوسفند ها !!
را
با حسرت و آه یاد کنیم !!
آخ که چه روزهایی می شود !!
و اگر ارزش انسان ها به دلارهایشان نباشد !!
بهشت می شود ، نه !؟

راستی سلام
من چقدر قورمه سبزی را دوست دارم

سایه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:49

کم بودنم رو ببخشید .. این روزها ذهنم شدیدا خسته است ..

کبود می شود ار درد اندیشه ام ، از خستگی ِ اندیشه ات !!
همین که به یادِ این حقیر هستید ، سپاس

م ر ی م چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:30

سلام ر ف ی ق ِ عزیز ِ چکه های تنهایی ...
قدم رنجه فرمودید... دوست عزیز..
حضورتان... به شدت..مسرورم..کرد
و
صمیمانه... سال جدید رو تبریک عرض می کنم..
.
.
نوشته ی غریبی بود ر ف ی ق جان !
با خواند ن ت... دل م...گرم... شد..وحس ِ قشنگی.. روو کوله ی ناامیدی هام از روزگار... نشست..

و من هروز
به دنبال ِ تکه پاره های ِ احساسم
مرگ انسانیت را
جسجو می کنم
سلام بر م ر ی م عزیز
مهربان بانویی که از تنهایی اش
چکه چکه عشق می بارد

سهبا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 00:42

می دانید به چه می اندیشم رفیق مهربان ؟ اینکه در گذر روزگار , آنها که جنسشان از الماس است می مانند و آنها که شیشه ای هستند , ترک می خورند و می شکنند !
کاش بودنمان ارزشی داشته باشد ماندنی ...
سلام . چه دلتنگ بودم این سرا را ...

سهبای ِ مهربان
من نیز به این می اندیشم
که آن ها که لا به لای ِ همین حدث های ِ مسلًم
مثل ِ همان شیشه می شکنند و
حتی یک بار ،
به آیینه ها روی تُرش نمی کنند !!
چقدر بزرگ ند و بزرگوار
بگذریم
گاهی وقت ها
همه ی ِ هنگامه های ِ بد را
باید که به عادت ِ هر روز بدرقه کرد و
همه ی ِ رویاها را
باید که زُلال به سر برد

از بس که گرم ِ صحبت شدم یادم رفت بگویم سلام !!
سلام بانوی ِ مهربانی های ِ قشنگ

نازنین پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:52

ماضی ِ خیلی خیلی بعید..
به بعید ها که فکر میکنم دلم میگیره! از اینهمه دور شدن از خوبی ها..
از اینهمه تغییر و آشفتگی!!

کاش می شد در همان بعید ها متولد شدُ زندگی کردُ رفت..

مثل همیشه چقدر زیبا بیان کردید ر ف ی ق عزیز و سلام..



ایام ماضی
می نشستیم و
آسمان دُهُل کوب می شد و
باران می بارید و ما
مثل ِ باران زلال می شدیم !!
ما که آسمان را این گونه بی صدا و بی بارش نمی خواستیم
پس چه کسی بود که ناشکری ِ نعمت کرد و ما بی باران شدیم !!
سلام بانوی ِ مثل ِ باران
دل ِ پاکتان بوی ِ نم ِ باران های ِ قدیم را می دهد

ترنج بانو شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 http://www.shokofesolimani.blogfa.com

سپاس

نگین دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:35

سلام..

سلام و سپاس بانوی اردی بهشت

مهرداد دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 http://kahkashan51

من از لابلای شب بو ها سراغ خار را میگیرم تا عطر خدا را به مشام تشنه او حکاکی کنم تا بگویم خار هم میتواند شب بو باشد اگرخدا بخواهد !
من آدرس خدا را از نقوش بال پروانه یافتم هر چند پروانه خود رنگ و لعاب را به آتش سپرد تا خدا را در دل خود جستجو کند
افسوس که دل به هر آن غیراو سپردیم به خطا
........................
سلام

گواهی می دهم
که هنوز به هیچ بنی بشری !!
و هیچ جاذبه ای
دل نسپرده ام
مگر به اراده ی ِ او
و برای ِ او
که او خود گفته است
انظرو فی الارض ...
سلام بر مرد ِ کهکشانی
وقتی می آیی
پروانه ی ِ اندیشه ام را به تکامل و زیبایی می رسانی

نازنین چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:06

پیشاپیش روزتون گرامی و مبارک رفیق عزیز

سلام و سپاس مهربانی تان را

فریناز یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:15

سلام

ر ف ی ق صمیمی خانه ی خیالی کجاست؟

نکند شما هم درگیر روزمرگی و مشغله و ارزش دلار و ... شده اید؟

سلام بر بانوی ِ مهربانی های ِ ناب
هنوز هم غبار ِ عادتِ عشق بر روی ِ احساس ِ من باقی مانده
هنوز هم دل در گرو عشق دارم
سپاس بزرگواری تان را
با (( غبار ِ عادت ... )) به روز خواهم شد

فرزانه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 http://zigzagwords.blogsky.com/

سلااام
آن زمانهای دور چقدر دور و دست نیافتنی ست
بسیار زیبا نوشتید رفیق

به قلم ِ پر احساست خوش آمد می گویم و
در لحظه های ِ پشتِ اندیشه ات تکثیر می شوم
سلام فرزانه ی ِ مهربان

علی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:12 http://pelak1136.blogsky.com/

آری خورشید ثابت کرد :

حتی طولانی ترین شب نیز با اولین

تیغ درخشان نور به پایان می رسد ،

حتی اگر به بلندای یلدا باشد ...

بیدار و امیدوار باش

خورشیدی در راه است

کاشکی خورشید
از کوره راهِ روایتِ اندوه باز نگردد !!
کاشکی

سلام و خیرمقدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد