در غربت ثانیه ها ...

همه می گویند که من پشت رویاهایم جا مانده ام و همیشه دلواپس خاطره هایم هستم ... 

همه می گویند که من در حسرت دقایق مانده ام و همیشه در غربت ثانیه ها بی قراری می کنم ... 

همه می گویند که تمام پنجره ها به روی من بسته شده و قایقم در دریای احساس تو به گِل نشسته است ... 

همه می گویند که من با دلنوشته هایم داغ ِ دل های عاشق را تازه می کنم و همیشه باعث دلهره ی شقایق ها می شوم ... 

همه می گویند که من در دفتر خاطراتم از تو یک قفس کشیده ام و عاشقانه ها و دلنوشته هایم را در آن زندانی کرده ام ... 

همه می گویند که من از بغض ابرها خبر ندارم و چترم را پیشِ تو جا گذاشته ام ...  

همه می گویند آسمانِ دلنوشته هایم که باید آبی باشد ، ابری شده و بوی غم دارد ... 

اما هیچ کس نمی داند که من تنها کبوتری بودم که تو از پنجره ی احساست برایم گندم پاشیدی ... 

و هیچ کس نمی داند که تو برای مرغ دلم نه قفس که پر و بال پرواز شدی ... 

و هیچ کس نمی داند که در کوله بار خاطراتم تو تنها دریایی بودی که در سرابم پهلو گرفتی و به کویر ادراکم آبِ حیات بخشیدی ... 

هیچ کس نمی داند که ... 

 

پی نوشت : با این که استاد کورش عزیز همیشه در قلب و اندیشه ام جاری است اما این روزها جای ایشان در دنیای مجازی خالی است .

نظرات 47 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:55 http://daryatanhast.blogsky.com/

سلام...

تو لیست وبای به روز شده چشمم خورد به وب شما و سریع اومدم تا مطلبتون رو بخونم...

غم غربت...
از چیزی حرف زدید که هر کدوم از ما به نوعی تو زندگیمون تجربش کردیم و می کنیم...

امیدوارم هیچ وقت دلی غریب نمونه...
سبز باشید

در غریبستان دلش
همه ی شب
در آیینه گریسته بود
صبح کنار پنجره
دستی به موهای پریشان از غبار خاطرات دوست کشید
و دل به دریا زد

حالا دیگر دریا تنها نیست
او هم تنها نیست

فاطمه جان ُ سلام
دریا هم با آمدن تو دیگر تنها نیست
چه برسد به من که قطره ای بیش نیستم
شاد باشی رفیق

سهبا یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

هیجکس نداند , تو که می دانی ! او هم می داند ! دیگر چه باک ؟!!!
یادت باشد این همه را حرمتی است که باید نگاه داشت ...
سلام رفیق عزیز ... دلم برای نوشته های خانه ی خیالیت تنگ شده بود ....

برای من که در سایه ی مکرر گل ها
عاشق شدم
باکی نیست
خارها را باید به جان خرید
*********************
سلام بر سهبای نیایش
وسلام بر سهبای یگانه
دلنوشته های اندیشه ی تو ره به آسمان دارند و همچون آفتابی بر منِ زمینی می تابند ...
ومن به این تابیدن تو بر خود می بالم

فرینــــاز یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 http://delhayebarany.blogsky.com

بگذار همه هرچه می خواهند بگویند

حرف هاشان نه قیچی میشود برای بال های پروازت نه رقیبی برای ربودن دانه های گندم...

بر این باورم که خودم باشم...
اینجا مجسمه سازی نیست!



سلام مهربان همراه همیشگی
روزهایی نبودید و جایتان خالی بود

حالا جای ما خالی شده است!
من هم دستی در جراحی برده ام
کودک قلبم سخت بیمار گشته

برایش دعا کنید...




مانده بودم از رویاهایم با کسی چیزی نگویم
وهرگز شمعی در حریم خلوت رازهایم نیفروزم
اما بر این باورم که
برای مردن همیشه وقت هست
باید که عاشقی کنم
*****************************
اما گفته بودی که کودک قلبت سخت بیمار است
اما من که باورم نمی شود
چون که می دانم که
هنوز کودکی ات
راه می رود
در کوچه های تر
اما
دیگر باران آن سال ها
نمی بارد
اما
چه باک
که تو خود رگبار آرامشی
پس فقط
بر این باور باش که خودت باشی ...
***********************************
سلام بر چتر زیبای دل های بارانی
و چه تلخ است روزهایی که بی دوست برایم شب می شود

نازنین یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:25

در غربت ثانیه ها
هیج کسی نمیداند که ر ف ی ق تنها واژه ایست که انسان تا اوج میبرد جایی که حتی فرشته ها هم قدم ننهاده اند
و تنها واژه ای که با آن میتوان مثل باران پاک بود و مثل باران پاک زیست
و خونه خیالی تنها مکانی ایست که میشود در آن آرام بود و به باران اندیشید...


درووود ر ف ی قتبریک میگم برای نوشته خیلی خیلی زیباتون

استاد کوروش هم در قلب ما و هم در این دنیای مجازی حضور دارن فقط به دلیل ....
جای ایشون همیشه سبز و آسمانی است

مثل باران
که می باری
هزار قمری عاشق بر شانه هایت
سجده می کنند
مثل باران
که می باری
قطره هایت
همچون سیب سرخی
برای حوّا
در پیاله ی من
چرخ می خورد
ومن گوش می دهم
به صدای باریدنت
و شب اندوهم
به روز شادی
تبدیل می گردد
سلام بر نازنین عزیز
کاشکی که کورش عزیز چونان تو دوباره بیاید و صیقلی بر اندیشه ام بکشد

یلدا یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:33

به کسی فکر کن که برایت گندم پاشیده نگران انچه همه می گویند نباش
سلام زیبا بود

سلام بر یلدای عزیز
باور کن من هم در نوشته هایم فقط به او فکر می کنم ....
ممنون از همراهی ات

فرینــــاز یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:28

کامنت نازنینو خیلی دوست داشتم

لایـــــــــک

کودک دلم
بیمار نشده
غصه دار شده
تمام دنیاشو دو دستی داد به روزگار....

همیشه امانت دار خوبی بوده اما چرا امانتی ها مهلتشون این قدر کمه؟؟؟

گل مریم یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:45

سلام
چه قدر پر رمز و راز می نویسید... یکی یا با بودنش یا با نبودش شما رو رنج میده...!!! به هر حال هیچ وقت دیر نیست

آره جای استاد حسابی خالیه

[::]تو که از جنس احساس یک بوته ی نسرینی
تو که با چکه های شفق آشنایی
تو که یک جرعه از ژاله ی چشم یک گلی
تو که تعبیری از وسعت انتهایی
تو یعنی نمی دانی چرای این رمز وراز را !!!!؟
سلام برگل مریم عزیز
تو بی گمان راز قلب صدف را می شناسی ...

س دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:42

سلام رفیق عزیز
مهم خودتی و خودت.و احساس پاکت.بقیه رو بذارجلوی در

سلام بر خانم سعادت یار عزیز
مقدمتان گرامی
از این که قدم بر چشمانم گذاشتید سپاسگزارم

بیتا دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28

سلام

چه متن قشنگی بود....

امیدوارم همیشه به تمام خواسته هاتون برسید

شاد باشید و پیروز

سایه دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:11 http://shadowplay.blogsky.com/

سلام بر "رف ی ق "عزیز

دوستی زیبایی می شود وقتی سر آغازش رفاقت باشد ....

سلام بر سایه ی عزیز
گاهی به سرم می زند
بر رد تو
چرخی بخورم
سرک می کشم از پنجره
دست می سایم
برخط دومی از باد
بر تارک حضورت
رازی دهان مرا می جوید
آیا درختان واقعا با تو تو حرف می زنند !!؟
بسیار بسیار خوشحال و مسرورم از آمدنتان
اگر اجازه بدهید به رسم رفاقت لینک شوید
راستی هوای دختر نازنین مرداب را داشته باشید
فرشته ای هستند در زمین

جلال دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:11 http://www.eshkaftak.blogsky.com

به سایت منم یه سر بزن

سلام حتما می آیم


کوروش دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:43 http://korosh7042.blogsky.com/

در آسمان خیال ِ من اکنون نگاه تست
هم دشت پر ملال دلم جایگاه تست
من خاطرات تو را ای ر فیق رهم
قسمت نمی کنمش ،جان پناه تست

درود بر ر ف ی ق همیشه مهربان و همراه
فی البداهه بالا هدیه ای قطره وار به دریا بیکرانه مهر تو

استاد از غم هجران تو. چه باید کرد
دلم برای نگاهت بهانه می گیرد
دلم اگر بروی ُ در خزان هجرانت
چو یک کبوتر بی آب ودانه می میرد
اگر چه قدر نگاهت را ندانستند
ولی همیشه به یاد تو شعر می خوانم
کنون اگر تو کنارم نمانی و بروی
میان هاله ای از انتظار می مانم
سلام بر استاد بی بدیل دنیای مجازی
ومن آندن دوباره ات را به انتظار نشسته ام ...

شبنم* سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:38

کی گفته که اسمون نوشته هات غم داره !!!؟
من مطالب کورش رو می خ.ندم واقعا که جاشون خالیه
راستی !!! سلاممممممممممممممممممممممم

سلام چند تایی از دوستان فرمودند ...
استاد کورش عزیز حرف دل منو می زد و باور کن که در غیبتشون دنیای مجازی جذابیتشو از دست داده ...
امیدوارم که مشکل حا بشه و برگردن

آبتین سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:48

ای کاش می شد از گل الاله کلبه ساخت
در ان نشست و رفت به دنیای زندگی
مفهوم زندگی نه به معنای بودنست
در یک گل است لذت معنای زندگی
یک جرعه عشق با کمی شهد عاطفه
اینست راز سبز مداوای زندگی
من مانده ام و کبوتر و یک باغ آرزو
در جستجوی لذت و گرمای زندگی
مفهوم زندگی از نگاه تو عشق ورزیدن است واین موضوع مرا به وجد می آورد

یک جرعه عشق با کمی شهد عاطفه
این است راز سبز مداوای زندگی
سلام بر آبتین عزیز
چه معجون خوشمزه ای می شود زندگی مان با یک جرعه عشق و کمی شهد عاطفه ...
شما لطف دارید ُ سپاس از آمدنتان

کوروش چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 http://korosh7042.blogsky.com/

برای اینکه ارادتم را بیشتر برسانم
باز هم آمدم
ر ف ی ق عزیز تو چرا نیستی؟
نگرانم می کند وقتی می بینم عزیزانم کم می نویسند

امیدوار خوش باشی و سلامت

سلام بر استاد همیشه من
هوای آسمان دیده ام ابری است
و از تنهایی نمناک هجرت دوستانی از دنیای مجازی
بعضی ها به اجبار می روند و برخی به دلخواه
قبول کنید که که این رفتن ها آدم را به بیراهه های بیقراری می کشاند
باور کن استاد عزیزم که غروب کوچه های بی قراری را فقط با حضور روشنی بخش دوست می توان تحمل کرد ...
به هرحال و با این همه با کور سویی از امید می مانم و به هرم حضور سبز دوستانی فرهیخته چون شما ...

دختر مردابی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 http://www.mianboribedaria.blogsky.com

بگذار همه بگویند...
آنچه آنها می گویند با تلاطم غریب قلب تو فاصله عمیقی دارد
بگذار آنها در قاب این دنیای دودزده سیمانی بمانند
مهم این است که تو و این دست بذر پاش و آن پنجره احساس دنیایی دارید سرشار از عشق
مهم این است که تو بالی داری برای پریدن
دیگران هرگز معنی پرواز را ندانسته اند، پس بگذار بگویند
تو که کوله بارت سرشار از دریا است گوش به نجوای بیهوده مرداب نده

و سلام ر ف ی ق عزیز
زیبا نوشتید و دلنشین
دست مریزاد

از آنچه آن ها می گویند ُ قلب دریای ام ترک بر می دارد و غمی خاکستری رسم نوازش های دریا را گم می کند ...
من همیشه حریم چشم هایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم ُ اما نمی دانم که چرا پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی ِ احساس ، مرا این گونه متهم می کنند ...
نمی دانم چرا و به چه علتی ، مرا که با صداقت از مرز افق ها و فقط به قصد دیدن دریا گذشتم و مرا که میان کوچه های سبز احساس به دنبال قدم های دوست می گشتم ومرا که از باغ نگاهش فقط و فقط به رسم عاطفه یک پونه چیدم ، باید این گونه متهم کنند و هر آنچه را که خواستند بگویند ...
ومن که در میان سایه روشن های احساسم فقط و فقط او را از پشت آیینه ها دیدم چرا باید این گونه انگشت اتهام به سویم دراز شود ...
سلام بر دختر سرزمین پاکی ها ،
دختر دریایی دریا دل
کاش می شد سرزمین عشق را
در میان گام ها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک
عشق را بر آسمان تقسیم کرد
سپاس از آمدنتان
باور کنید تایید شما بالی می شود برایم و مرا تا آسمان ها می برد ..

ستایش چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:04 http://www.baran8904.blogfa.com

چرا اسم من فقط س افتاده.خانم سعاتار کیه؟

سلام ستایش عزیز
تو مثل دست سپیده پر از تولد نوری
تو مثل نم نم باران ُ لطیف و پاک و صبوری
تو مثل لطف بهاری پر از شکوفه ی خواندن
تمام هستی من شد میان شعر تو ماندن
تو مثل هرچه که هستی مرا به نام صدا کن
برای این دل شکسته وقت صبح دعا کن
من قبلا دوتا کامنت داشتم که با نام س بود که با توجه به وبلاگ سهبای عزیز و این که پیغامی گذاشته بودم و ایشون بعدا کامنتی گذاشتن فکر می کردم که خانم سعادت یار بودن
حالا متوجه شدم که سعادت یارم شده و شما زحمت کامنتو کشیده بودید
به هر حال منو نزنین
من مخلص شمام ...

DIANA چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:41 http://diani.mihanblog.com

در این شب های رمضانی محتاجیم به دعا

در دعاهای قنوت سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جا مانده
که بی حد به دعا محتاجم ...
سلام بر دیانای عزیز

شب آفتابی پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:53

مارا به دعا کاش نسازند فراموش
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند . . .
پیشاپیش فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
التماس دعا

از عرش صدای ربنا می آید
آوای خوش خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
میمان خدا سوی خدا می آید
سلام بر بانوی شب های آفتابی
حلول ماه مغفرت و بخشش بر شما هم گرامی باد

شب آفتابی پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:01

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت

علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست

من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام

دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها

زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد

گفتی که واژه هایت بوی باران می دهد ومن در این اندیشه ام که در باغ بی روح دلِ سردم کمی رویای نیلوفر بکارم تا پس از بارش باران اندیشه ات و رویش نیلوفر دلم ، یاس هم ، هم صحبتی داشته باشد ...
سلام بر شب آفتابی عزیز

SHABE NILOFARI پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:11

ایستاده ام بیرون از پناهگاه تو...
بیرون پناهگاهت می مانم و درون را نگاه میکنم
در حالی که در اطرافم از هر سو بمب می ریزند
تو در داخل پناهگاهت چقدر سر حال و در امان و خوشحال به نظر می آیی..
آیا گفته بودم که من به این چیزها توجه می کنم؟
آیا گفته بودم که چه شگفت آور هستی؟
و چقدر ناراحتم که از هم جدا شده ایم.
عزیزم من بیرون پناهگاه تو ایستاده ام
اما امیدوارم در قلب تو باشم...............

وقتی که می آیی
همه چشم می شوم
تشنه ی توام
گرسنه ی دیدارت
سلام بر شب نیلوفری عزیز

مهدیه جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:20 http://diba-ziba.blogfa.com

*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyouدیگه محل نمی ذاری
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0.. ILOveyou
*0..0* ILOveyou
*0.. ILOveyou
*0 ILOveyo
ILOveyou
ILOve.
you
you
ILOve.
ILOveyou
*0 ILOveyo
*0.. ILOveyou
*0..0* ILOveyou
*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
* 0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0.. ILOveyou
*0..0* ILOveyou
*0.. ILOveyou
*0 ILOveyo
ILOveyou
ILOve.
you
you
ILOve.
ILOveyou
*0 ILOveyo
*0.. ILOveyou
*0..0* ILOveyou
*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0.. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0* ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
* 0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou

من هنوز گلِ سرخ را از نگاهت می خوانم
و طوفان را که از احساس تو بپا می خیزد
سلام بر فاطمه عزیز
مخلصی من اگر زبان داشت خودش برایت می گفت که چقدر مخلص شماییم

فرینــــاز جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:50

سلام رفیق شفیق

خوبین؟

بی جواب مانده بود سلام قبلی ام...

این یکی هم بی جواب می مونه؟

سلام بر فریناز عزیز
وتو خود می دانی ارادت مرا بر آستان حضرتت
من در دشت رویاهایم نیز رد تو رامی گیرم
اما این روزهاکه درها را به روی دوستان بسته ای چگونه می توان ردی بر دل ِ بارانی ات گذاشت...
باور کن من نشسته در خانه ی خیالی
و دائم به تو فکر می کنم
به تو
و آن دل بارانی
و به رگباری که آرامش به ارمغان می آورد

مقداد شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 http://shaperak.blogsky.com

تیک...تاک... گذر ثانیه ها در فراز و نشیب روزگار بی همتا

تیک ... تاک ... تیک ... تاک ... برای من لحظه ی حول حالنا الی احسن الحال است ...
ومن با خواندنت تازه می شود حالم ... روحم
سلام بر مقداد عزیز

نازنین شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:10

سلام بر ر ف ی ق مهربان
امیدوارم منو ببخشید
دل کندن از دوستان و دنیایی که بخشی از وجودم شده خیلی خیلی سخته
هرچند که رفتن ها برای همه زود عادت میشن
اما پاهای من هنوز توان رفتن ندارن اینو توی این چند روز فهمیدم
من اگه روزی بخوام برم بدون خداحافظی از دوستانم
اونم دوستانی به خوبی شما
نمیرم
اینو قول میدم

ممنونم از لطف همیشگیتون


سلام بر نازنین عزیز
باور م این است که اگر تو و فریناز و سایر دوستان بارانی !!!؟‌( یعنی همان باند خودتان )‌ نباشید درخت ها بهار را گم می کنند و دنیای مجازی را باد خواهد برد و در برهوت این همه، عشق هم از نفس خواهد ایستاد ..پس مباد چنین روزی ...

ثنائی فر شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 http://www.sanae.blogfa.com

دلواپس خاطره هایت نیستی مگر؟
در غربت ثانیه ها بیقراری نمیکنی مگر؟
انتظار پنجره باز را داری مگر؟
باعث دلهره شایق ها نمی شوی مگر؟
زندانی نکرده ای؟
چترت را جا نگذاشته ای؟
نکند بوی غم را حس نمی کنی؟
همه را نیندیش خودت چه می گویی دلت چه می گوید خوب ندایش را گوش فرا ده

به گمانم از خاطراتم بوی سیب می آید
به گمانم در رویاهایم دری به واقعیت باز شده
دارم ماه را معنا می کنم برای رسیدن به ندای دلم
چه خوب شد که یادم انداختی به ندای دلم گوش کنم
ومن دیگر بوی غم را حس نمی کنم ...
سلام بر بانوی واژه های ناب
دلتنگتان بودم چه خوب شد آمدید

مقداد شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:18

این از کامنت قبلیم جا مونده بود:
سلام به ر ف ی ق دوست داشتنی و مهربون امیدوارم که حالت خوب باشه، نماز و روزه هاتم قبول باشه ایشالا

سلام مقداد عزیز [:S005
نماز و روزه ی شما هم قبول حق
تو تاکنون تراوش یک اشک دیده ای
که پر کند سراسر دریای زندگی
شب تا سحر میان نقابی ز فاصله
من بودم وتفکر فردای زندگی
واین است حکایت شب های رمضان اگر که قدرش رابدانیم
التماس دعا

مریم شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 http://najvaye-tanhai.blogfa.com

در غربت این ثانیه های نگذشته دست دلم را می گیرم و به سان کبوتری بی پر و بال کنار پنجره ی احساس تو می نشانمش و از گندم های باقی مانده شوق و رهایی به خوردش می دهم و آنجاس که پروبال می گیرد و نگاه زیبایت قفسی می شود برای پروازش!!!و همانجاس که اسیر لبخند مهربانی تو میشود
سلام بر رفیق احساس ها!
باور کن می خواستم سکوت کنم که این سطرها را نوشتم اگر سکوت نکرده بودم اشک تمام صفحات وبلاگ زیبایت را با خود می برد!
نگاهت پر امید باد!

در حیرتم ز ثانیه های بهار عمر
در حسرت عبور شکیبای زندگی
در انتظار طایفه ی سبز بودنت
در انتظار رویش مینای زندگی
سلام بر مریم عزیز
ومن با آمدنت حریم چشمهایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا می کنم و می دانم که تو همیشه به فکر غربت چشمان من هستی ...
سپاس از الطفاتتان بانوی واژه های آسمانی

نازنین شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:30

و بدون ر ف ی ق انی چون شما انتظار کشیدن برای بهار بیهوده است، پس چنین روزی هم مباد


گفتین باند یاد گروهکهای خلافکار افتادم که پلیس دنبالشونه
فکر کنم حالا حالا ها مونده تا از دست باند ما راحت بشین
این فرینازم در خونه شو بسته تا ماه رمضون یه وقت کسی خودشو مهمون نکنه
ولی امیدوارم زودتر بازش کنه

سلام بر نازنین عزیز
ومن می پندارم که
تو از آهِ یک ابر مرطوب و تنها
توبارانی از سرزمینِ وفایی

منظورم از باند گروه بود و بی شک گروه شما که همگی از جنس گل و باران هستید از گروههایی هستند که معرفت و احساس و درک بالا را به ارمغان میارن ومن با افتخار خودمو از گروه شما می دونم و بدون حضور شما نازنینان هیچم
تویه کامنت بالاتر هم از فریناز عزیز خواستم که دریچه ی ورود به دنیای دل های بارانی را باز بذاره و اینقدر خسیس نباشه ...
به هر حال آمدنتان برای من یک افتخار است

ثنائی فر شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:25 http://www.sanae.blogfa.com

و بعد بگوی ندای دلت را به دلهای آماده

دلِ من یه روز به دریا زد و رفت ...
سلام بانوی واژه های ناب
نمی دونم چرا این قسمت از ترانه ی ناصر عبداللهی یادم اومد واسه پاسخ شما !!!؟

سهبا شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:36 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

آمدم محض عرض سلام و ارادت و دلتنگی ... سخت می گذرند ثانیه های این روزها ....

با آمدنت ...
اشک هایم مثل نیلوفر شکفت
حاصلش یک آسمان لبخند شد
اما با اینهمه ...
دلمان مسافر تنهای شهر شب بوها شده ...
و با تو موافقم که
ثانیه هایمان سخت می گذرد در این روزها ...
این را به دختر مردابی هم بگو ...
راستی سلام ...
ارادت مرا با لهجه ی گل های نیلوفری پذیرا باش

فاطمه یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:02 http://www.faseleha-30.blogsky.com

,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
-----------♥
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥


-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`• -----------♥
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥


-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`•-----------♥
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥


-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`•

-----------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥


-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`•
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥


-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`•
سلام رقیق مهربون ممنونم از حضورت باز مثل همیشه شرمندم کردی
بله خیلی سرم شلوغه واسم مشکلی پیش اومده که فک نکنم هیچ جوری بشه حل کردش ....نمازروزتونم قبول حق باشه التماس دعا....

سلام برفاطمه عزیز
با آمدنت انگار ماه از پنجره ی خانه ی خیالی تابید
ومن از آمدنت چنان شادم که ...
امیدوارم با اراده ای که داری مشکلا تتون حل بشه و فارغ البال بشید
نماز و رزوزه ی شما هم قبول ...

فاطمه یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:08 http://www.faseleha-30.blogsky.com

00000_____00000
___________0000________________0000
________00_________________________00
______0_______________________________0
____0__00000___00000___________________0
___0__0000000_0000000___________________0
__0___000000000000000__000000000000000___0
_0_____0000000000000____0000000000000_____0
00______00000000000_______________________00
0_________0000000__________________________0
0___________000____________________________0
0____________0_____________________________0
0___________________________________________0
0__________________________________________0
0__________________________________________0
_0___________000____________000___________0
__0____________00000000000000____________0
___00____________000____000____________00
_____0_____________000000____________0
_______00__________________________
گرچه دلگیرتراز دیروزم
گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند
_______**_____*__*___________
_________*___*___*__*_______******
__________*___*__*________**::::::::**
______________*__*_______**::::::::::**
_______________*__*_____**:::::::::::**
________________*__*___*:::::::::::::**
_________________*_*__*::::::::::::::**
_____**********____##*::::::::::::**
___**:::::::::::::::::::* ^^*::::****::::**
__**::::::::::::::::::::*^^^**:::::::::::::**
___**::::::::::::::::::::::*^^ ^*:::::::::::::**
_____**:::::::::::**::::::**^^*:::::::::::**
__________****:::::::::::::*^*********
____________**:::::::::::**
___________**::::::::**
_______.oº º .******
……O º *
*.°
º
...°
....O
.......°o O ° O
........

چرا دلگیر ...
چرا غم انگیز ...
خوشه های عشق تو
هنوز در أفتاب می درخشند

سلام فاطمه جان
آمدنت مرا سرشار از انگیزه می کند

آراز یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:22

نشستی عجب شاخه گل‌وار به پایم شکستی قلم زد نگاهت بنقش‌آفرینی ک صورتگری را نبوداینچنینی پریزادعشق رو مه‌آسا کشیدی خدا رابشورتماشا کشیدی تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت گذشت روزگاری از اون لحظه ناب که معراج دل بود به درگاه مهتاب در اون درگه عشق چه محتاج نشستم تو هر شام مهتاب به یادت شکستم تو از این شکستن خبر داری یا نه هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری من اون ماه رو دادم

من هنوز هم
از کتاب بی نام تو
در زیر نور ماه
شعر می خوانم
شاید ...

گل مریم یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:17

سلام
نماز و روزه هاتون قبول...
یه انتقاد... چرا اینقدر دیر به دیر آپ می کنین

سلام گل مریم عزیز
نماز و روزه ی شما هم قبول حق
مشکلاتی باعث شده که تمرکز لازمو نداشته باشم
به امید خدا از شنبه ی دیگه حواسم بیشتر جمع دنیای مجازی می شه
ممنون از الطفاتتون

همین حوالی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:56 http://haminhavaly.blogsky.com

همه می گویند آسمانِ دلنوشته هایم که باید آبی باشد ، ابری شده و بوی غم دارد ...

این جمله ی پستتون خیلی واسم آشنا بود
نه اینکه جایی خونده باشم
به این خاطر که حس کردم شاید اسمان من هم ...

این نیز بگذرد...

نماز و روزه هاتون قبول باشه.
و

امیدوارم موفق باشید و سرفراز


راستی سلام

سلام نگین جان[:S005
خوشحالم دنیای احساسمون به هم نزدیکه
اما امیدوارم آسمون دلنوشته هاتون و آسمون زندگی تون آفتابی آفتابی باشه
در این ماه مبارک و با دل پاکتون از خدا واسه من بهترین ها را طلب کنید ...
آمدنتان یک دنیا برایم ارزش دارد

بی نام یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:50

سلام ر ف ی ق رفیق خونه خالی من میشی

سلام بر تو دوست خوبم
من مخلص آدمای بی نام ونشان اما همیشه حاضر هستم

نازنین یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:09

منظوری از حرفم نداشتم
عذر میخوام
اتفاقا از باند خیلی خوشم اومد ر ف ی ق
ممنونم از لطفتون و افتخار بزرگیه که شما هم جزو باند ما باشین

سلام بر نازنین عزیز
من که وامدار باند شما هستم اما باید یه دونه ناز به رفیق اضافه کنم ...
اما خدایی از روزی که استاد کورش نیستن یه کمی سر درگمم ایشون لیدر خوبی واسمون بودن ...
راستی من که از اول به وجوتون افتخار می کردم از این به بعد هم بیشتر ...
ممنون از حضورتون ...

نازنین یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:10


راستی یادم رفت بگم
سلام ر ف ی ق

سلام نازنین عزیز [:S005
شما سلام نکرده عزیزید
اما بذار یه کامنت واسه آخرین پستت تویه و ب خودم بذارم

کاش
اگرنبود
ما
کم نمی آوردیم

محمد دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

سلام بر داداش رفیق خودمان
ما کم پیدا شما چرا کم پیدا
اپم زودی بیایین

سلام بر دوست خوبم محمد
شاید به همان دلیل که شما کم پیدایید من هم کم پیدا شدم
اما با اینهمه مگر می شود داداش محمد عزیز را از یاد برد

رعنا دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:53 http://sedayekhamush.blogsky.com

فراموش کردن دوستان بزرگ لطمه زدن به قانون خاطره هاست.
سلام بر ر ف ی ق عزیز
استاد خوبم اسمان دلنوشته هایت همیشه ابی و پر احساس است،پرواز در این اسمان حال دلم را خوب می کند!
ای کاش آنقدر مجال داشتم که بیشتر بیایم و در زیر چتر تو عشق بازی اسمان را به نظاره بنشینم
من گم شده ام
ندیده ای مرا....؟

سلام رعنای عزیز
وچه خوب قانون خاطره ها را برایم تداعی کردی ومن که طاقت مجازات این قانون شکنی را ندارم هیچ گاه دوستان خوبم را فراموش نمی کنم ...
خوشحالم که با دوبال فرشته گونه ات سری به من زمینی می زنی ...
ومن نیز آرزو دارم که دنیا را به پاکی تو ببینم
سپاس از این همه لطفت

کوروش دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:47 http://korosh7042.blogsky.com/

سلام بر استاد دلم
غم غروب نگاهت نشست بر روحم
بمان ستاره که بی تو بهار می میرد

فرینــــاز سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:06 http://delhayebarany.blogsky.com

میبینم که
بسته بودن نظراتم توجیه شده بوده

پس همتون فهمیدین واسه چی بوده!!!

خب افطاری و شام و این حرفا خرج داره دیگه


از یه اصفهانی چه انتظارایی دارین آخه

راستی...
سلام رفیق شفیق خونه ی خیالی

سلام بر خسیس ترین دختر دنیای مجازی
این همه خسیس بازی در می آوری که همه ی میوه ها لک می زنن
مرغای پرکنده چرت می زنن ُ نارنج ها خاموشنو نارنگی ها . پرتقال ها سر می خورند و پیرمرد شیرینی فروش فرفره فروش شده دیگه ...
تا کی باید چشمای ما دنبال اسکناس های تا نخوردت سرگردون باشه خسیس بانو
شوخی کردم من که می دونم هیچ کسی مثل اصفهانی ها در دادن جهیزیه ولخرج نیست
راستی یه دنیا هدیه بود واسم باز کردن نظراتتون

بی نام چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:59

سلام بازم منم دوس دارم رفیق تنهاییام بشی خستم از این همه تنهایی شریکم باش تو این دنیای بد منتظر جوابت هستم

DIANA پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:26 http://diani.mihanblog.com

سلاااااااام
خوبیییییییییییییییییییییییییییین؟ماهرمضونی ما نیستیم خوشمیگذره؟

سلام
می بینم بدجوری به سکوت زدید
ماه رمضان ماه مهمانی رفتنه
ماه ترک دنیای مجازی که نیست
منتظر پست جدیدت می مونم

مریم پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:45 http://najvaye-tanhai.blogfa.com

تو بگو با اشک چشمان دل بی تابم هنگام خواندن این سطرها چه کنم؟
سلام بر رفیق همیشه عزیز!

بگذار اشک هایت ببارند
اشکهایت برایم تداعی تراوش شبنم از برگ گل یاس است
سلام مریم عزیز
اینجا که می آیی غم ها می روند ...

مهدیه جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:21 http://mhdh.blogsky.com

سلام رفیق
ببخش اگه حرفی برای گفتن ندارم
اما همیشه از اولین خواننده های یادداشتها هستن

]همین که بیایی همه ی حرف های دنیا را با خودت می آوری
مهم این است که پشتم گرم شود با دیدن نامت
سلام مهدیه جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد