آیه های ِ آه ...

سلام ای عشق ِ از یاد رفته !! 

 

اعتراف می کنم که هنوز هم  

 

کولی ِ مهتابِ نگاهت  

 

در جلگه ی ِ اندیشه ام  

 

فانوس ِ خیال می شود و  

 

از اجاق ِ هاله ی ِ گونه هایت  

 

دودِ آیه های ِ آه  

 

بر دلم می ریزد !! 

 

سلام ای مهر ِ مانده در جان !! 

 

اعتراف می کنم که هنوز هم  

 

نیلوفر ِ کلامت  

 

در لحظه های ِ ساکتِ آدینه ام  

 

برکه ی ِ خیال می شود و  

 

چون روح ِ آب  

 

که از پُل ِ آیینه می گذرد  

 

بر قشلاق ِغرورم  

 

بارقه ی ِ آفتاب می ریزد !! 

 

 

پی نوشت : خالی تر از همیشه ی ِ هر هیچ ام !! 

 

 

روز نوشت : خانه ی ِ سیندرلا پُر است از لنگه کفش هایی که  

                 کسی به دنبالشان نمی گردد !! 

                      کاشکی سیندرلا فقط یک جُفت کفش بیشتر نداشت !! 

نظرات 13 + ارسال نظر
پری سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:52

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کــــاش برگ آخر تقویم عشق

خبر از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

کاش میشد عشق را تفسیر کرد

دست و پای عشق را زنجیر کرد

با خوشه ی ِ تمشکِ تخیل
چه خال هایی که
بر صورتِ عروسکِ باورم
کشیدی !!
سپاس پری ِ مهربان

سهبا سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:25

مهری که در جان رسوخ کرده باشد, نشان عشقی از یاد رفته نخواهد بود !
اعتراف می کنم که مهتاب نگاه و نیلوفر کلام , فانوس خیال و برکه ی خیال را همیشه زنده می دارند اما برای آن روحی که همیشه زنده است و سرشار عشق و اعترافات شما یعنی همین : خوشا به حال شما که روحی سرشار عشق دارید...

پی نوشتتان حرف دل همه ی ماست در این روزهای تنهایی و دل نوشتتان لبخند بر لبانم نشاند که تصوری بسیار جالب دارد ...

سلام رفیق همیشه خوبی ها .

نگاهم را
تا ارتفاع ِ سبز ِ صنوبر بالا کشیدی !!
وبر دیوار ِ حسرتِ عشقم
تصویری از مهربانی کشیدی
و انگار که با آمدنت
احساس و مهربانی و عشق
به این خانه پیوند خورد !!
سلام وسپاس اینهمه مهربانی تان را

غزل چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:34

و آب بود که می‌رفت

کوچه خلوت بود

صدای قلب تو آری ،

صدای قلب تو پاشید بر در و دیوار...

و عطر سوختن اشک و عشق و شرم و شتاب

میان بندبند کهنه‌ی دیوار آجری گم شد


فضای کوچه‌ی میعاد

طنین خاطره‌ِ ی ضربه‌های گام تو را

به ذهن منجمد سنگفرش امانت داد.

و آب بود که می‌رفت...

ومن ناخوداگاه با خواندن ایه های آه این سروده نصرت رحمانی یادم آمد

از خیال ِ کلامت در خاطرم طوفان شد !!
سپاس آمدنت را

مریم چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:38 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

چه شیرین توی چشم های من خیره میشود
و چ آرام نام مرا زمزمه میکند
گفته بودم؟
نه...
توی چشمهایش صداقت موج میزند
این چشمها برای من آشنایند
شهرزاد قصه گوی شب های منند
حرفها دارند
ناگفته ها...
توی چشمهای من نگاه کن
هیچ مگو فقط بنگر
بگذار یک بار هم که شده
بشود چشمهایت را خوب فهمید
راز دلت گفتنی نیست
شنیدنی هم
راز تو خواندنیست
خواندنی!!!

سلام ر فـ ـیـ ـق عزیز بلاگستان
زیبا بود آیه های آه
که از دل بخواست و باز بر دل نشست

دل ِ من
چون آیه های ِ آه
به بادرفته و
آشفته و
پریشان است
و رازی نمانده است
که خواند !!
و آهی نمانده است
که شنید !!
و حسی نمانده است
که فهمید !!

سلام بر مریم مهربان
کلامتان مرا تا اوج می کشاند و
من قاصرم از بیان ِ سپاس

مهرداد پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:13 http://kahkashan51.blogsky.com

گاهی سرد
گاهی گرمی !
اما من در نهایت بد مزاجی ،
همه ی فصل های با تو بودن را دوست دارم !
......................
طبع لطیف و هنرمندانه ی شما را همیشه دوست داشته و دارم.
سلام

رواق ِ سرخ ِ اندیشه ات
حکایتِ یک جزیره مرجان را دارد !!
و تلاوتِ آنچه می نویسی
تلاوتِ سوره سوره رحمت است !!
سپاس تو را و اینهمه شیرین کلامی ات را

فریناز یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 http://delhayebarany.blogsky.com

تو معترف هنوزهای حالایی... نه عشقی از یاد رفته
که اگر از یاد رفته بود، معترف لحظه های خاطره نبودی...

آنکه می ماند نمی رود... از جان و از یاد و از خاطرات و از زندگی و از همین هنوزهای حالا حتی!!!
نمی رود که نمی رود که نمی رود...

آیه های زندگی می باریدند کاش بر تمام آه های مانده بر دل دریاییتان...

سلام ر ف ی ق عزیز

استاد زیباترین واژه های احساس

شُر شُر ِ تندر ِ رگبار
به پنجره ی ِ احساس ِ من
هویت می دهد و
هجای ی هستی را
در بند بند ِ این خانه می دمد !!
اعتراف می کنم که
از نقره باران ِ کلامت
لحظه لحظه تب می کنم !!
راستی سلام مهربانو

دختر مردابی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:44 http://termeyeroya.blogsky.com/

خانه تکانی کن دلت را
این عشق از یاد رفته را که گاهی سراب می آفریند در جلگه اندیشه ات، پاک کن
و این مهر مانده در جان را که عصرهای آدینه ات را درگیر خیال آفتاب می کند تا همیشه از یاد ببر
اینگونه بی عشقی موهوم و مهری دردآور آرامتر خواهی بود

پی نوشت: سیندرلاها هم مثل عشق ها و مهرها دروغین شده اند...
سلام ر ف ی ق عزیز
برای پستتان هزار برداشت مختلف می شود نوشت اما من این یکی را بیشتر دوست داشتم...
مثل همیشه زیبا بود، دست مریزاد

گلیمی در رهگذار ِ نسیم گونه ات می گسترانم و
گیج از شمیم ِ حضورت
بر سفره ی ِ احساسم
مهر بانی ات را می چینم !!
و تو انگار که مسیح می شوی و
از فراز ِ آسمان ها
به میزبانی ِ انفاس ِ چاره می آیی و
من خوشحال می شوم از این که
(( اگر چه زرد و پژمرده ام
ولی دل به پاییز نسپرده ام .. ))
سلامبر بانوی ِ آب و آیینه
انگار که در کلامتان
بنفشه ریخته اند و
از آن آبشار ساخته اند !!
برای من یک نکته از هزار پند گرفتن از شما کافی است ...

م ر ی م شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:15

ر ف ی ق ِ عزیز ...
گاه ... عشق ..در چنگال ِ تمنا ... به اسارت .. می رود ! و ما به اجبار ... در قمار با آسمان ِ عشق ... تمام ِ اشک را می بازی م ..
.
.
گاه در آبراه ِ زمان .. در حجم ِ سراب .. گیر می کنی م ! و تشنه کام در برهوت ِ سردرگمی ... دست و پا میزنی م...
....

ر ف ی ق ِ خوب ِ چکه های تنهایی ..هق هق دل ت را که سر بر سینه ی عشق می گریست را شنیدم ...و طلوع چشمان م در غروب ِ احساس ت به دار آویخته شد !!

گفته اند
مستی هست
شادی هست
مِی هست !!
اما نپرسیدند بی حضور ِ یار
مستی چه حالی دارد !!
شادی چه رنگی دارد !!
مِی چه طعمی دارد !!
واین از جفای ِ روزگار است ...
سلام بر بانوی ِ مهربانی های ِزلال
سپاس اینهمه مهربانی ات را که چکه چکه مرهم
می شودبر زخم هایم

نگین دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 18:06

سلام

ای کاش این آیه های آه به آینه های لبخند تبدیل بشه...

به امید اون روز..

سلام
امید ، کلیدِ این دعایتان است
پس به امیدِ آن روز

فاطمه جمعه 19 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:36 http://lonely-sea.blogsky.com/

سلام...

داشتم لینک هامو نگاه می کردم...دیدم خیلی وقته نیومدم اینجا...


به رسم ادب خدمت رسیدم ر ف ی ق قدیمی سنگ صبور ...

هرچند فک کنم شما اصلا منو سنگ صبورم رو دیگه یادتون نیاد...

بهر حال سبز باشید ر ف ی ق عزیز...

سلام و مجددا خیر مقدم
از اینکه با تاخیر ارادتم را ابراز می نمایم مرا ببخشید

مریم سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 14:17 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

خوشا آن بنده با عهد و پیوند

که دارد بازگشتی با خداوند

به کام خویش اگر چندی رود راه

چو باز آید نیاز آرد به درگاه...

عرفه مبارک

سلام و سپاس
تاخیرم را ببخشید

لاله یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:20

دوست عزیز سلام خسته نباشید
اگر وقت کردید به یشیم چت سر بزنید
جای با صفا و خوبیه
باتشکر از شما

سلام و خیرمقدم
به روی ِ چشم

سهبا جمعه 10 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:55

سلام

سلام و سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد