ایران بانو مادر من ...

ایران بانو مادر من دل انگیزترین معنی عشق و پاکترین معنی آن است ، نفسش رایحه ی ریحان و سایه اش سایه ی لطف خداست ، او مروه و حج و صفای من است ، او مدار روح انگیز ترین گلواژه ها در زیباترین نوشته هایم است ، آه ... چه می گویم ، او بزرگ تر از آنی است که قلم شکسته ی چون منی یارای صعود به بارگاه آسمانی اش را داشته باشد ... و من نه به خاطر نسلی که زاده ی اوست ، نه به خاطر مهر ورزی اش ، نه به خاطر قلب پاک بازش ، نه به خاطر نازکی خیالش ، نه به خاطر تردی روح دل نوازش و نه به خاطر چشمان اشک بارش ، بلکه به خاطر بهشتی که زیر پای اوست او را می ستایم ... بگذار بگویم که از الطاف ایران بانوست که بهار آرزوهایم به کرم حضورش گل افشان می شود و رزق و روزی ام از برکت دعای خلوتش رونق می گیرد و چشمان خسته و به خاکستر نشسته ی من ، تنها به دیدار او روشنی می یابد و غنچه ی آرزوی دلم تنها به آفتاب وصل اوست که می خندد ، قلبم تنها به عشق او می طپد و خون ، تنها به اشتیاق اوست که در رگ هایم می دود و نیلوفر وجودم با تکیه بر درخت او رشد می کند و بالا می رود  ... چه می گویم ؟ که او این است ، او آن است ، چنین است ، چنان است ، هر آن را که در وصف نیاید او برتر از آن است ... سلام می کنم به او ، به این امید که هیچ گاه دستم از دامن پر مهرش کوتاه نگردد ... مادر سلام ، ما همگی ناخلف شده ایم !!  در قحط سال عاطفه هامان تلف شده ایم !!    مادر سلام ، طفل تو دیگر بزرگ شده است !! اما دریغ ، کودک ناز تو گرگ شده است !!   مادر ، اسیر وحشت جادو شدیم ما !! چشمی گزید و یکسره بد خو شدیم ما !! مادر، ما پلنگ شدیم و تو سوختی !!   ما صاحب سری شدیم و تو سو ختی !!  از تو نشان سرخ محبت مانده است و هیچ !! از ما فقط شکسته سری مانده است و هیچ !!

نظرات 12 + ارسال نظر
ساحل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:09

عشق مادر به فرزند جلوه ی عشق خداست به بندگانش
عشق بدون قید و شرط
بی هیچ نیازی به معشوق-عاشق او بودن
بدون انتظار عشق متقابل
شاید به خاطر همین است که بهشت زیر پای مادران است چون خدا نه شایستگی بهشت-بلکه بخشی از عشق خود را در وجود آنها قرار داده

تو که می آیی انگار از دریای طوفانزده به ساحل آرامش می رسم ، همیشه زیبا و با احساس می آیی ...

کوروش یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 16:00 http://korosh7042.blogsky.com/

در مذاب ها تو را دیدم
و به لطافت باغ آرزو هایت رسیدم
و چه زیبا در این روزها که مام وطن میرود تا بهاری دیگر را بیاغازد
و ایا سالی دیگر چون گذشته
یا به تغییری شادی آفرین؟
مهربانانه از مادر گفتی و دلسوزانه از رنج هایی که ما مسببش هستیم

دست مریزاد نازنین

در آغوش مادر که باشی انگار در مسیر نسیم های بهشتی قرار گرفته ای ... سلام در آستانه ی سال نو چه عیدی بهتر از حضور ارزشمند کورش می تواند باشد ، نام کورش مرا به یاد عظمت و مانایی ایرانیان می اندازد وبی گمان ایام نوروز همیشه برایم یادآور اقتدار ایران باستان است ... رفیق عزیز خیر مقدمت می گویم واز سپهر عزیز که باعث دوستیمان شده است ممنونم ...

سهبا یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 16:06 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام دوست عزیز .
من هم چون شما اعتقاد قلبی دارم که هر چه دارم و ندارم از دعای خیر پدرو مادرم است . که حتی تمام اندیشه های رو به تعالی را ( اگر ذره ای باشد ) هم مدیون حضور آنها و آبرویشان در نزد پروردگار هستم و خدا می داند که چقدر همیشه عاجزانه می خواهم از خدا که تا زنده ام سایه شان بر سرم مستدام باشد ، که غریب می پندارم بدون آنها هیچگاه مفهوم زندگی را نخواهم فهمید .
خداوند نگهدار مادر بزرگوارتان باشد . چه حسن تصادفی ست نوشته هر دوی ما در مورد مادر !

اشک های من و تو را هیچ چیز جز دست های مهربان مادر نخواهد سترد ... و قلب آغشته از فراقمان را چیزی جز نسیم مهر مادر جان نخواهد بخشید ... سلام سهبای جان ، دلنوشته ات را در مورد مادر بارها خواندم و هر بار یک حس تازه به من دست داد ، احساس بی ریای تو با آن واژه های مادرانه ات بیشتر از ابراز احساس من به دل می نشیند ... سپاس از حضورت که روشنایی بخش جانم شده است ...

ساحل دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:36

هرچی بخوام بنویسم اینجا هست :

تو به رسم قصه ی عشق

تو گوش من صدا کردی

دلم رو با رموز مهر آشنا کردی

تو می گفتی تو این دنیا

فقط خوبیست که می مونه

با خوبی هات دلامون با صفا کردی



هیچ وقت برام تکراری نمیشه این آهنگ بعد از بیشتر از ده سال!

سلام ساحل عزیز ، یادت رفت شعرت را به مادران این سرزمین تقدیم کنی !! به هر حال زمزمه های مادرانه هیچ گاه تکراری نمی شوند ...

جواد دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:48

ایران بانو مادر من
از من اگرچه دوره
دلم برای دیدنش
یه پارچه شوق و شوره
ایران بانو مادر من
فرشته ی سفید پوش
بالش و وا کرده منو بگیره تو آغوش
بالش و وا کرده منو بگیره تو آغوش
ایران بانو مادر من
هیی
ایران بانو مادر من
هییی
می خوام توو بوی پیرهنش
برم خود عشق آبادبرم
تا قصر شیرینو
تا بیستون و فرهاد
برم با عطر دامنش
تا گلای بیابون
تا زلف خیس لیلی و تا گریه های مجنون
ایران بانو مادر من
سالار هر چی مادره
ایران بانو مادر من
از هر چی مادره سره
ایران بانو مادر من

سالار هر چی مادره
ایران بانو مادر من
از هر چی مادره سره
ایران بانو مادر من

ایران بانو مادر من
ییی
اگه منو بغل کنه
توو بغلش میرم خواب
کودکیم و خواب میبینم
روو پشت بوم مهتاب
می خوام برم با قصه هاش
تا خاطرات شیرین
تا عیدی های نوروز تا سفره های هفت سین
ایران بانو مادر من
سالار هر چی مادره
ایران بانو مادر من
از هر چی مادره سره
ایران بانو مادر من

سالار هر چی مادره
ایران بانو مادر من
از هر چی مادره سره
ایران بانو مادر من

هییی
ییایران بانو مادر من
هییییی

ایران بانو مادر من
ایران بانو مادر من

این ترانه از هر لحاظ با شرایط من تطابق داره ... از معنا ومفهوم گرفته تا اسم مادر و اسم خواننده و ... ممنون که متنشو فرستادی ، راستی مطلبو واسه ایران بانو بخون و واکنشش رو گزارش بده ... البته با اجازه ی مخبرالدوله سر سعدی !!

مهندس دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:12

لحظاتی است غمگین و سرشار از عشق. تاب نگاه در دو چشم پاکت را ندارم.

بغضی بی انتها گلویم را سخت می فشارد و بی آنکه رنگ صوت به خود

گیرند در گلویم خفته می مانند. پس از دستانم بشنو و ببین....

لحظه ای فرو ماندم...

نمی دانم کدامین کلمات در شان تو اند.فقط می دانم باید ساده برگزینم

زیرا سادگی زیبنده وجود توست .

ای کاش می توانستم رنج نگاهت را پاسخی گویم....

نمی دانم و نمی توانم...

فقط می توانم به یاد آورم تمام روزها،نه تمام ثانیه هایی را که بر بالین

بیمارم آنقدر نغمه عشق سر دادی تا سیاهی ، تک تک از یاخته های بدنم

پر کشیدند و نور وجود تو جای گزینشان شد ، و چه شیرین بود آغوش گرمت

و رطوبت اشکهایت...تنها به خاطر تو ماندم و هستم......

به یاد می آورم تشویش دستانت را آن هنگام که در گرداب آدمها بلعیده

می شدم و و ناظر هلاکت عاطفه ها بودم ،تنها تو بودی و تو...و به من

آموختی عاطفه واقعی چیست؟!

و من هرگز از خاطر نخواهم برد... و دیگر هرگز به اشتباه نخواهم پنداشت...

به یاد می آورم همه روز های غمگینت را که حجابی از شادمانی بر آن

می کشیدی تا هاله غم بر قلب ما ننشیند.

و به یاد می آورم همه روز هایی را که تنها قلب تو و من محرم یاد آوریشان هستند.

هنوز حس می کنم روزی را که از بطن تو قدم به دنیای خاکی گذاشتم

و گرمای نفست را بر صورتم.

روزها گذشتند و نمی دانم چند روز دیگر می آید و می رود. می دانم باید

درنگ کنم و اکنون که بر گذری دیگر از زندگی ایستاده ام باید تو را سپاس

گویم ، برای همه عمری که بر من سپری کردی و خواهی کرد، برای همه

مهربانیت ، برای همه لبخند های شیرینت، برای همه نگاه های

زندگی بخشت....

«دوستت دارم و خواهم داشت تا زمانیکه شاخه نازک نرگس به آب پاک و

زلال نیاز دارد....»

مثله همیشه زیبا بود

سلام ، وقتی تو می آیی من فقط سکوت می کنم تا طرح نو احساست را که با دستان توانمندت نقش زده ای به نظاره بنشینم ... زیباتر از متن را برایم نگاشتی ... سپاس از حضورت ..

مهندس سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:45

آرامش بى قرار، مادر

بر دفتر جاودانِ هستى

منظومه ماندگار، مادر

در فصل خزان سینه من

بوى خوش نوبهار، مادر

لب تشنه رحمت تو هستم

بارانىِ من ببار! مادر

شب تا به سحر به ذکر بیدار

پیوسته در انتظار، مادر

پیشانى روشنت ببوسم

یا جان بکنم نثار، مادر؟

سهبا چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:21 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام .
با همه احساس دلتنگی ای که از این نوشته های آخرین به من می رسد ، مجبورم بگویم احتمالا آخرین کامنت من در سال 89 خواهد بود . چرا که فرصتها مانند ماهی لغزان از دستمان فراریند و کارها و مشغله ها و دغدغه های زندگی فراوانند ! پس از فرصت پیش آمده استفاده می کنم و شما را به خدای مهربانیها می سپارم و آرزوی سالی پر از نیکی ها و سرشار از حس های ناب عاشقی برایتان دارم . امیدم اینکه تمام لحظه هایتان پر باشد از تندرستی و طراوت و سرسبزی . شادمان باشید و برقرار .
بهارانتان خجسته . مرا هم از دعاهای نابتان بی نصیب نگذارید دوست عزیز .

گر م ترین سلام ها و صمیمانه ترین احساساتم را تقدیم به گل و باغ وجود نازنین تان می نمایم ...سال 89 را از آن جهت در ذهنم ماندگار ساختم که کلامت و دلنوشته هایت به کالبدم روح بخشید و بر لبانم مهری از مهر زد ، هر چند امروز عطر یاس حضورت را استشمام کردم اما یقین دارم مرا از نغمه های اهورایی و دعای دلنشینت بی بهره نگذاشتی ... امید وارم سال جدید را با خوشی آغاز کرده وبا سرافرازی به پایان برسانید ...

ساحل دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 19:39

ای مقدس مادرم معنی ناب نجابت
تو قشنگترین کلامی در نهاد آدمیت
من همه غرق نیازم تویی دریای سخاوت
تو برام معنی پاکی تو زلالی چون عبادت

MOSI چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:44

SALAM BARADAR NAZE SHASTET
SALE NOVET MOBARAK BASHE
MARO HALAL KON DARIM MIRIM KHONE KHODA

سلام بر عزیز دل برادر حاج مصطفی خان علوی ، التماس دعا دارم ... در خانه ی خدا را برای برآوردن حاجاتم بزن ، وولک برگشتی سوغاتی یادت نره ..

ساحل چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:22

روح توپاک ترازچشمه ی آب

خودبگوگرمی آغوش تورا

به چه تعبیرکنم

یا که احساس پرازمهرتوراازدیروز

ازهمان کودکی ام ازامروز

به چه تصویرکنم

آه مادرمادر

گربخواهم بسرایم زتو وپاکی ومهر

باید اینک بنویسم دوسه دیوان غزل

پس چه بهترسخن خویش به پایان ببرم

ای همه هستی من مادرمن

به حقیقت سوگند

که نهال ثمرعشق تورا

سالها دردل خودکاشته ام

مادرم دیرزمانیست که من

دوستت داشته ام

زیبا ،زیبا وزیبا بود ...

ازیتا یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20

مادر تویی سرپناه لحظه های بی کسی ، تو سرچشمه عشقی که برای من همه کسی.
مادر تویی تکیه گاهم ، همیشه یارم ، به وجود تو در زندگی ام می بالم.
ای مادرم ،عشق اولین و آخرینم ، این شاخه گل سرخ تقدیم به تو ای نازنینم.
ای عشق ماندگارم، گرچه این شاخه گل ناقابل است، به خدا اگر جانم را هم فدایت کنم باز هم کم است.
مادرم دستان مهربانت را میبوسم ، دستانی که بوی عشق و محبت را میدهد ، دستانی که دو جواهر با ارزش است ، زندگی ام فدای تو ، هر چه از مهر و محبتهای تو بگویم باز هم کم است.
تکیه گاهم هستی ، همیشه در کنارم هستی ، تو از عشق بالاتری عزیزم ، همیشه مثل نفس در سینه ی من هستی.
ای عشق ماندگارم ، گرچه میدانم بهشت در زیر پای تو است ، همه گلهای باغ زندگی بدرقه راه تو است ، این شاخه گل سرخ تقدیم به تو ، با اینکه اگر دنیا را هم نثارت کنم باز هم کم است.
...................................

تقدیم به همه مادران دنیا

سلام آزیتا جان
زیباتر از متن نگاشتی
ومن به احترام تمام مادران دنیا سکوت می کنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد