۱
یک کاسه از صداقتِ بغض هایت را به من بده
من با معجزه ی اشک های ِ تو تطهیر می شوم ...
2
ای رفیق ِ روزهای ِ بی کَلَک !!
وقتی که نیستی
دقایق ِ (( تو کِی از راه می رسی )) آزارم می دهند !!
3
ای ترجمانِ خاطره های ِ ماندگار
وقتی تو نیستی
تنها پناهِ غربتِ من ، خواب دیدن است !!
پی نوشت : چقدر خوشحالم که بانوی ِ آب و آیینه !!
به عُرفِ سوسن ها
و به لطفِ پروردگار
دوباره مشق ِ نور می نویسد ...
انگار که حجم ِ تمام ِ ثانیه ها
به سه شنبه ای متروک تبعید شدند و
سه شنبه بال گرفت و جدا شد از تقویم !!
کنار پنجره ، لیوان ِ چهارشنبه شکست و
پنج شنبه سرازیر شد و به جمعه رسید و
تو نبودی که ببینی
کودکان ِ چشم بارانی ات
تمام ِ روزهایِ هفته را
با چترهایِ خیس و
پلک های ِ تَر
و گیسوی ِ رها
به انتظار ِ آمدنت مانده اند ...
سرور ِ گرامی و استاد عزیز جناب آقای عباسی
دوستان عزیزم ، فرشید ، وحید ، سعید و مجید و ...
درگذشتِ عزیز ِ سفرکرده تان چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می نشیند ، ولی در برابر ِ تقدیر ِ حضرتِ پروردگار
چاره ای جز تسلیم و رضا نیست این مصیبت و ماتم را صمیمانه تسلیت عرض نموده و از درگاهِ خداوند ِ متعال ، برایتان صبر و اجر مسئلت دارم ...
مرگ شعری است که ادامه ی آن می تواند سفید هم باشد
غزلی که بدون ِ قافیه هم می تواند که باشد ...