تا حالا شده ؛
دور و برَت به روی تنهایی گشوده شود و روزهایت بوی انتظار بدهد !؟
تا حالا به جایی رسیدی که ؛
نه فرصت برای مردن باشد و نه زمان برای زیستن !؟
تا حالا دنیا را ؛
با نقاب غروب و غبار به نظاره نشسته ای !؟و یا شده که زنده گی را به دوش بگیری و از تنهایی بگریزی !؟
راستی تا حالا ؛
اسیر گم گشتگی شدی ، گمراه شدی ، راه را گم کردی !؟
این ها را گفتم تا برسم به اصل مطلب ؛
لطفا وقتی به چیزی ایمان داری مردد نباش !! تا اسیر گم گشتگی نشی !! گمراه نشی !! راه را گمنکنی !!
پی نوشت : تو به آب ، شکوه می دهی و به رنگ ها ، سایه !!
و من از شکوه شاهانه ات مبهوت !!