برای روز مبادا ...

هنوز هم درمیان هاله ای از انتظار 

دلم برای طلوع نگاه تو بهانه می گیرد !!

کاش بودی و  دوباره از پنجره ی احساست 

برایم گندم می پاشیدی !!

کاش بودی و دوباره به کویر ادراکم 

آب حیات می بخشیدی !!

اصلا  کاش 

جرعه ای از دریای باورت را ،

تکه ای از آسمان یقینت را ،

و تجسمی از دنیای خاطراتت را 

برای روز مبادا 

نگاه داشته بودم  ...