نسل ِ من ، نسل ِ تو ...

سلام ای مجنونِ لیلی ...

چرا نسل ِ تو  بی دلیل عاشق نمی شد !!؟

چرا نسل ِ تو  با یک اشاره دل نمی بست !!؟

چرا نسل ِ تو  با یک کنایه دل نمی کَند !!؟

چرا نسل ِ تو  عشق را از سر ِ گذر نمی یافت !!؟

چرا نسل ِ تو  عشق را در بسیطِ فراموشی نمی باخت !!؟

چرا نسل ِ تو  کهنه حدیثِ عشق را تعبیر تازه می کرد !!؟

چرا نسل ِ تو  قلبش را به عاشقانه مردن عادت داده بود !!؟

چرا نسل ِ تو  از عشق زنده بود و باعشق جان می سپرد !!؟

چرا نسل ِ تو  با عشق نفس می کشید و با عشق از خود می گذشت !؟

اما نسل ِ من !!

چرا با یک اشاره دل می بندد و

با یک کنایه چنان شتابناک فرو می ریزد

که به رنگِ خاک بر می گردد و به بوی (( نا )) !!؟

چرا نسل ِ من !! چشمان ِ خاکی اش را بر آب دوخته و

پاپوش ِ آبی اش را در خاک باخته است !!؟

چرا نسل ِ من عشق را گم کرده است !!؟


پی نوشت :  راستی مجنون ِ عزیز  ، چرا عشق ِ نسل ِ تو تا از  ریشه ، تیشه نخورده بود نمی مرد اما عشق ِ نسل ِ من  ...

مهم نوشت : مدتی را نبودم و مدتی را جسته و گریخته آمدم اما آمدم تا در روز ِ دوباره آمدنش غایب نباشم !!!

راستی این را هم گفته باشم  که سه سطر از این نوشته ، گریزی است به یک ترانه ی خاطره انگیز ...


نظرات 38 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 http://http://shadowplay.blogsky.com/

کار خوبی کردید که اومدید..
نسلی که بی دلیل عاشق می شود !.. به رنگ خاک به بوی نا .. آب و خاک .. با هم می شن گل !!

دل و دیده را سپردم به طوفان بلا
و از بن بست های سرگشتگی خودم را رهانیدم
باشد که در کارنامه ی عاشقی ام مهر مردودی نخورده باشد
سلام بر سایه ی مهر و محبت
مستدام باشید بر سرم

ستایش یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 http://www.baran8904.blogfa.com

سلام رفیق عزیز
اومدم مطلبت رو خوندم
ببجشید دورادور می خونمت.موفق باشی

سلام بر ستایش عزیز
تمام آرزویم
بودنت
خواندنت
وماندنت بود
یکی بر آورده شد برای دوتای دیگر منتظر می مانم

غزل یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:08

تو را عشق همچون خودی ز آب و گل
رباید همی صبر و آرام دل
به بیداریش فتنه برخد و خال
به خواب اندرش پای بند خیال
به صدقش چنان سرنهی بر قدم
که بینی جهان با وجودش عدم
چو در چشم شاهد نیاید زرت
زر و خاک یکسان نماید برت
دگر با کست بر نیاید نفس
که با او نماند دگر جای کس
تو گویی به چشم اندرش منزل است
وگر دیده برهم نهی در دل است
نه اندیشه از کس که رسوا شوی
نه قوت که یک دم شکیبا شوی
گرت جان بخواهد به لب بر نهی
وگر تیغ بر سر نهد سر نهی

سلام ر ف ی ق عزیز
اول خوشحال شدم برگشتی
دوم عصبانی بودم که چرانبودی
مثل همیشه قشنگ بود

من دری را که با کلید عشق باز کردم را هرگز نخواهم بست

سلام بر غزل عزیز
تو می دونی چرا برگشتم
و می دونی چرا رفته بودم
پس این ناراحتی و این خوشحالی برای چه بود !!!

نازنین زینب یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:41 http://zendegikon.blogsky.com

سلام رفیق عزیز
خوشحالم دوباره برگشتی
دلم برات تنگ شده بود

سلام بر نازنین زینب عزیز
از لبخند تو آسمان دلم آبی شد
مثل خورشید از پنجره ی احساسم طلوع کردی و من خرسندم

مریم یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:24 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

راستی مجنون عزیز چرا عشق ِ نسل ِ تو تا از ریشه ، تیشه نخورده بود نمی مرد اما عشق ِ نسل ِ من ...
اما من می اندیشم که نسل مجنون حتی اگر عشقش تیشه میخورد اصیل تر و ماندگار تر میشد
حتی اگر تیشه بر ریشه عشقش می نهادند آنقدر عمیق میشد این عشق که سینه به سینه و نسل به نسل خاطره میشد و برای نسل ما گفته میشد
مثل بیستون فرهاد...
سلام ر ف ی ق عزیز
زیبا و تامل برانگیز مثل همیشه

سلام بر مریم عزیز
مجنون همیشه عاشق بود اما به عشق عادت نکرده بود !!
عصر مجنون عصر کسالت و خستگی نبود
عصر شکستن قلب ها به هر دلیلی نبود
عصر فریب گنجشک ها با دانه ای ارزن نبود
عصر دل های سنگی و قلب های سیمانی نبود
عصر عاشقی بود
بی هیچ چشمداشتی !!
راستی همیشه در مقابل قلمت کم می آورم می دانستی !؟

الهام یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 23:39 http://elham7709.blogsky.com/

نسل من از جنس حسرت است
حسرت دوستت دارم ها
حسرت دوستم داری ها
و خیال عاشقی و ترک های ممتد نگاهی
نسل من تلخ است اما ظاهرش شیرین و دلفریب...

سلام بر الهام عزیز
چقدر خوب شد آمدم تا تو بیایی ومن لابه لای دلنوشته هایت پی عشق بگردم و رشته ی مهر لیلی و مجنون را به دست گیرم
بر من منت نهادی و قدم بر سراچه ی خانه ی خیالی ا م گذاشتی
و من اجازه می خواهم تا نامت را چراغ این خانه کنم

ثنائی فر دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:25

و نسل بعد را نمی دانم چه می شود
نه آن و نه این می شود
و عشق را گو که در هر نسلی چه ها را شاهد می شود

سلام و صد درود رفیق را عاشق دل و اهل صفا

اسطوره شدن در عشق دل زلال می خواهد و قلب صاف
اما آنچه از عاشقی ‘ لیلی و مجنون شنیدیم
در نسل ‘خودمان ‏‌نه دیدیم و نه شنیدیم و نه چشیدیم

سلام بر بانو ثنایی فر عزیز
چقدر از خواندنتان مشعوف شدم

کوروش دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 http://www.korosh7042.com/

عشقها را آن پاک و زلال
عشقها را این زمان باشد خیال

جمله را از دل کنه احساس تن
گوسفندانی رها در یک چمن(اندر چمن)

لیلی یان را با مسیج مخ می زنند
با بلی گفتن به خلوت می برند

پز دهد لیلی : که مجنون من است
من رگم او در رگم خون من است

او نشد اما فلانی شد ردیف
پول خردند جملگی چون توی کیف

آن پسر بیش از دوجین دارد رفیق
ظاهرا با هریکی باشد رفیق

اسمها اندر موبایلش پر شده
افتخار نام ها چون در شده

در میان دوستان گوید فلان
کشته من باشد و ااین داستان

باز هم تکرار می گردد جنین
بین دخترها حدیثش را ببین

ورد هر جمعی شده این داستان
نیست دیگر لیلی و مجنون نشان

درود بر رفیق هماره به مهر
که می فهمم که چه اندازه ذهنش مکدر است و دلش نا آرام
بنویس و خود برهان یارا



سلام بر استاد کوروش عزیز
جانم به قربانتان
سخنتان مرا به عصر ‘ صداقت محض برد
عصر درخشش حقیقت
آن چنان که می شود زمستان همه ی احساس مردمان دنیا را با آن گرم کرد ...
سکوت می کنم و بارها و بارها شعرت را می خوانم

علی قربانی دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:59

جان ر ف ی ق کپ کردم
حرف حق جواب نداره

سلام بر دوست و همکار عزیز
اگه نبودی کی اشکامو پاک می کرد !!!

نگین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:24

کلی چرا توی این نوشته نهفته ست که جواب های زیادی داره اما..

سلام

سلام نگین جان
کاش نگاه ِ پرسشگرانه ات را از من دریغ نکنی
کاش خودت را از دنیای مجازی تفریق نکنی
کاش همیشه همه مان را با هم جمع بزنند
کاش ...

مریم سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 17:20 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

راستی همیشه در مقابل قلمت کم می آورم می دانستی !؟
این چه حرفیه شما می زنین؟؟؟!!!
تروخدا شرمنده ام نکنین ر ف ی ق عزیز

تو اگر مثل ِ نسل ِ من بودی که برایت نمی نوشتم ...
راستی به این فکر کردی چرا راحت برای تو نوشتم !!!

سلام بر مریم بانو
بانوی اندیشه و مهربانی

نازنین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:41

حکایت اینجا
حکایت بغض این چند روزه ی آسمون و نباریدنش بود
و چقدر خوب که بالاخره بارید

چقدر قصه نسل اول برام غریب بودو قصه نسل دوم آشنا
و چقدر قشنگ گفتید نسل ما عشق رو گم کرده...

سلام ر ف ی ق عزیز
خیلی خوشحالم که باز هستید و می نویسید
باشید ر ف ی ق
حتی بدون باران ها و مثل باران ها
باشید که شما حلقه یک زنجیره هستید
زنجیره ای به ارزشِ بودن



همین که مثل ِ آدم های عصر ما
که کسی را که مدتی را در کنارشان بوده
به بهانه ی نبودن
فراموش نکردی
و به امان ِ سرنوشت نسپردی
و مثل ِ باران به احساسم تازگی بخشیدی
مدیونِ تو ام
راستی سلام نازنین جان

نازنین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:42









غزل چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:23

وا فریادا ز عشق، وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا، دادا
ورنه من و عشق هر چه بادا، بادا

جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست

از من اثری نماند این عشق ز چیست؟
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست؟

از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد
وان را به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
تقدیم به ر ف ی ق عاشق

نگین پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:43

حالا دیدید وقتی یکدوممون نباشیم اینجا چطور بهم میریزه؟
حالا فک کنم حس و حال ِ این چند وقته ی مارو بهتر درک کیند با حضور کمرنگتون...
اشکالی نداره... مهم به یاد هم بودنه! نه همیشه حضورمطلق داشتن
امیدوارم متناتون همیشه ادامه داشته باشه

فرداد پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:55

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است...
....
سلام ر ف ی ق جان
نسل ما و عاشقی؟...بیچاره عشق که مثل خدا روی زمین غریبه
برقرار باشی

فریناز جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:25 http://delhayebarany.blogsky.com

چون عشق نسل من اصلا ریشه نداره!

چون عشق نسل من پر از توقعه
پر از سوء استفاده از ساده بودن ها

چون عشق نسل من پر از ریا و تزویره
پر از تهمت های نابجای مجنون گشتن!

چون عشق نسل من معشوق و عاشقش عوض شده!
نیاز، غرق ناز می شه و ناز غرق نیاز!

چون عشق نسل من اصلا عشق نیست


کم دیدم عاشقانگی های پاک رو
شاید به اندازه ی انگشت های دستم هم نمیرسه

عشق قشنگه اما اگه معشوق لایق عشق ورزی باشه و عاشق لایق عشق سرایی

سلام ر ف ی ق عزیز

چقدر دلم پره از عشق
از بی لیاقتی ها
از عوض شدن جایگاه ناز و نیاز
چقدر خوب شد که نوشتین

فریناز شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:09 http://delhayebarany.blogsky.com

رفیق خان
خیلی کم کار شدینا

نظرات ما هم که هی خاک می خوره

خب کجایین آخه؟

مجید یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:47

سلام بر رفیق همیشه شفیق،دست مریضاد، به غایت زیبا بود و لبریز از احساس هم نوشته های شما و هم حسن انتخاب دوستتون غزل و هم شعر استاد کورش که البته بعضی جاهاشا نتونستم بخونم به هر حال صبح یکشنبه با خوندن این مطالب حال و هوام عوض شد و برای لحظاتی غرق در احساسات شدم و از شما ممنون، اما اجازه بدین ضمن تایید حرفهای شما بگم همین که کسانی هستند که توی این دوران دغدغه عاشقی دارند و دغدغه آنچه بر عشق رفته و البته آنچه بر سر جوانان این مرز و بوم رفته را دارند باز جای امیدواری هست .
عشق ااسطرلاب اسرار خداست
مذهب عاشق ز مذهبها جداست

کوروش یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:56 http://www.korosh7042.com/

رفیق مارا گم کرده را می بینم
درود بر تو نازنین که آنقدر بخود نزدیکت می بینم که ننوشتند نگرانم می کند


نگین چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:58

مدتی را نبودم و مدتی را جسته و گریخته آمدم اما آمدم تا در روز ِ دوباره آمدنش غایب نباشم !!!

فقط من الان حکمت نبودنتون رو نمیفهمم!!!

نازنین پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:13

خیال کردم
آمده اید که دیگر نروید

م ر ی م شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:53

سلام

شکوفه یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:35 http://www.shokofesolimani.blogfa.com

درود مهربان
نوشته هایت را خواندم و خیلی به دلم نشست
اگر اجازه دهید گاهی بیایم و بخوانم
مستدام باشید

فریناز سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:49

هنوزم نمیخواین بیاین؟

شکوفه پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:24 http://www.shokofesolimani.blogfa.com

درود دوست عزیزم
لطفا جهت حمایت ثبت پسوندهای اینترنتی دات پارس و خلیج فارس در اینترنت
به آدرس زیر مراجعه فرمایید و از هر روش ارتباطی ، دوستان خود را نیز تشویق نمایید.
www.dotpars.org

جلال شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:16 http://candel.blogsky.com/

مـــن باز اوووومدم
نامرد رو ببیــن
یه سر ما نزنیا


جلال شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:25 http://candel.blogsky.com/

نگا کنین تُرو خدا
نظر و پیام و ... من فقط باید همیـــــنا باشه............

ثنائی فر شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:35

خیر باشد انشالله این غیبت طولانی تان
حضورتان را نیازمندیم

شکوفه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 23:09 http://www.shokofesolimani.blogfa.com

[گل][گل][گل]

مقداد یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:15

راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب

سلام بر رفیق عزیز بازم که رفتی حاجی حاجی مکه؟

نگین دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:17



سلام

خونه ی خیالی رو به امون خدا رها کردین و رفتین؟

نازنین زینب دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 http://zendegikon.blogsky.com

کجایی پس رفیق؟!
ما نمیدونیم با دلتنگیهامون چیکار کنیم

نگین سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:09

نگین سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:10

فیق نیمه راه عنوانی نیست که برازنده ی پاکدلی چون تو باشد ...

اینو خودتون نوشتین..
یادتونه؟

نازنین چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:00

نبودنتون هر علتی که داره امیدوارم هر جا هستید خوب باشید و سلامت در پناه حقپ

مقداد پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:32 http://northman.blogsky.com

الان دیگه جدی جدی خونه خیالی شده اینجاها!

مهدیه شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 16:45 http://diba-ziba.blogfa.com

انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میره ، اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله...
سلام خیلی وقته که نبودم ولی حالا امدم وب زیبایی داری ممنون

سلام بر مهدیه عزیز
ومن در این انتظار بودم که تو باز خواهی گشت ...
ومن خاموش و آرام می گریم از شوق ...
از این اتفاق ...
از بازگشتن ِ تو ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد