بی تار و پود ...

سلام ای همه ی احساس ِ من

احساس می کنم که در کوچه های تنگِ غربت

دلم چون موجی گرفتار ، اسیر ِ دستِ طوفان شده است

و میانِ تک تکِ لبخندهایم غمی عمیق نهفته است ،

تار و پودِ احساسم از هم گسیخته است و

من در این شبِ تنها و بی فانوس

که در آن نغمه ی مهتاب و مرغانِ سفر کرده هم ، دیگر به گوش نمی رسد ،

به انتظار ِ حادثه ی بهاریِ چشم هایت نشسته ام ،

تا سایه ی ارغوانی ِ مژگانت

روح ِ غریبِ مرا

دوباره همسفر ِ احساس کند

و دلم را تا باغی پر از ستاره

و تا کوچه ی آبی ِ قصه ها ،

تا آن جا که

صدای امواج ِ قشنگِ شهر ِ دزیا به گوش می رسد ،

ببرد

من در این لحظه های بی قراری ام

که در آن نسیم ِ قاصدک ها و بالِ شاپرک ها هم ،

دیگر گونه ام را نوازش نمی کنند

به انتظار ِ آمدن لحظه ای هستم که ،

تو دوباره مثل ِ بارانی تازه بر من بباری


پی نوشت :دلم مسافر ِ شهر ِ صداقت است ، دلی می خواهم به وسعتِ دریا  ...

نظرات 20 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:10 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام بر ر ف ی ق عزیز!
فکر کنم اول شدم
بازخواهم گشت

سلام بر مریم مهربان
از این هجی آرام ِ تو ، تا شهر ِ پیچک ها را شادمانه می دوم
سپاس از الطفاتت

نازنین زینب سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:03

سلام رفیق
با اینکه اصلا حوصله نداشتم سر از اینجا درآوردم
منم دلتنگم اما خودمم نمیدونم چرا
دلم یه شونه میخواد که سرمو بذارم روش و هار های گریه کنم
از همه بدتر اینکه این روزا هیچ محرمی پیدا نمیکنم

سلام نازنین زینب عزیز
غم ِ غروبی نگاهت بر دلم نشسته است ...

م ر ی م سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:12 http://saeeeeghe.blogfa.com/

صداقت در اندیشه ی احساسیه ... ر ف ی ق ِ عزیز ... موج میزند
دلتنگی چکه چکه می چکد بر کوچه های تنگ غربت...

آه ای روزگار...
قرار ما به سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود
.
.
سلام ر ف ی ق ِ لحظه ها ی چکه های تنهایی....
دلم گرفت....

ایکاش
به جای کاشتن ِ غم در باغ ِ دلت
برایت یک سبد شادمانی هدیه می آوردم
سلام بر م ر ی م عزیز
دلم برای خواندن ِ تو بهانه می گیرد

نازنین سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:59

سلام ر ف ی ق عزیز

ببخشید که در مورد پست الان چیزی نمیگم
کمی رو به راه نیستم

نکند قصه ی احساست نیلی شده است ...:]
نکند نبض ِ لطیف ِ عاطفه ات کندتر می زند ...
سلام نازنین جان
تو همیشه مثل بارانی

سهبا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 http://sayesarezendegi.blogsky.com/

در لحظه های بی قراری
بارانی می خواهم برخاسته از دریایی ترین دل
که غلیان احساس ، طوفانی در آن به پا نموده
تا بشکند هر آنچه فریب آرامش است ...

دلم باغی می خواهد پر از ستاره ... ستاره های صادق روشنایی ...
یافتیدش اگر ، سهمی از آن حادثه بهاری را به من هم می دهید رفیق عزیز ؟
سلام . دل من هم مسافر شهر صداقت است ... می رسم یعنی ؟

باران ِ مهربانی تان از دوردست ها
بر روح ی پاکِ یاس امیدمان چکیده است و
دل ِ پر از ستاره تان را
حتی افق به رسم ِ تواضع به نظاره نشسته است
تو خود مظهر ِ اوج پرنده هایی
و قصه ای از عطش ِ جستجو ی من
و من در سفرم تاشاید
در شهر صداقت
آنجایی که تو خانه داری
تو را بیابم
سلام بر سهبای عزیز

کوروش چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:56 http://www.korosh7042.com/

امان از دل و هوار از بی قراری های او
درود بر رف ی ق شفیق دلم
که چه زیبا و دلنشین
امید امواج دلت آزامش زا و طوفان هراز گاهش به خواب

شاد باشی و برقرار

سلام بر استاد عزیز ، کوروش
هستی من اگر چه فقط اشک و نیاز و یاد و تقدیر است
ولی من با صداقت
همه شان را فدای قدمتان می کنم

نازنین چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:25

دلتنگم
دلتنگِ دلتنگ


دلتنگِ بودن هایی که دیگه نیستن
دلتنگِ بودنهایی که هستن اما اونجوری که باید باشن نیستن
دلتنگِ روزا و لحظه هایی که تموم شدن
و دلتنگِ خودم ...

بهار با همه زیباییش دلتنگی هم میاره
این روزا با همه گرمی نمیدونم چرا سرد شده همه جا
سرد و یخی
مثل قلبم

با خوندن این پست دلتنگ تر شدم
شما هم دلتنگید

بهار شده و بارون دلتنگی داره همه جا میباره
ولی میدونم یه روزی از خورشید هم آفتاب میباره
درست مثل بارون

دلتنگم و مهمان شب و مهتاب و اشک و یاس و گلدان
دلتنگ ِ همه ی آنچه که گفتی
دلتنگ ِ صداقت
دلتنگِ بودن
دلتنگ ِ باریدن باران
دلتنگ ِ ...

سلام نازنین جان

فرداد پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:28

سلام ای همه ی احساس ِ من
سلام ر ف ی قعزیز
این نامه ها که به جای تمبر با بوسه ای ارسال می شود را با جانم می خوانم....
برقرار باشی.

و من از ابتدا
جادوی موج نگاه ِ تو شدم
نگاهی که بوسه را از کلام می خواند

سلام بر فردادعزیز
ماندگاری و بهروزی تو آرزوی من است

مقداد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:34 http://northman.blogsky.com

سلام
درست و درمون که جواب مارو نمیدی، نمیدونم چیکار کنم

با خداحافظی آپم

لذتی دارد شکفتن روی باغ اندیشه ی تو
و تو ماجرای بی نظیر دنیای مجازی هستی برایم
هوای آسمان دیده ام ابری ست
اما هوای کوچه ی احساسم غرق ِ در رد پایمهربانی توست
سلام مقدادجان

م ر ی م یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:00 http://saeeeeghe.blogfa.com

سلام ر ف ی ق ِ خوب ِ چکه های تنهایی..

هر نشانی از شما ... چکه های تنهایی را از دلتنگی رها میسازد..حتی نوشته های ....خ ی س ِ شما...
.
.

تو با رفاقتت می چکی ...و روح سیراب میشود از محبت ...
.
.
واژ ه ی طاقت را ... سوار بر لحظه های بارانی ِ ر ف ی ق ...کن...
طاقت بیار ... ر ف ی ق

م ر ی م یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:08

ر ف ی ق ِ خوبم...
چشم انتظار ِ همدلیت برای ... نداشته هایم... تلخ بود و سخت...
.
.
ممنون از حضورت...

جوجه اردک زشت یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:32

از
با
بی
تو
بودن
خسته ام

سلام
معدن ناب احساست آیینه ایست مقابل باران وهروقت برای بارشش خسته شدم می آیم اینجا برایم از باران قصه بگو

م ر ی م جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:52

سلام ر ف ی ق ِ عزیز..
کاش دست ِ دوستی ِ همیشه بودنتان را ... به دوستانتون بدهید و...و...و...ر ف ی ق ِ تمامی لحظه هاشون باشید...
نبودنتان ...پذیرفتنی نیست قربان....

فریناز جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 http://delhayebarany.blogsky.com

به انحنای نفس هایت تا کنون که بنگری، خطی ست پر پیچ و خم! پر از لذت حضوری رویایی، پر از عشوه های بی پایان آلاله ای از جنس طراوتی بی مانند...اما در میان تمام بی قراری ها هیجانی ست خفته...خفته در بستری که زمستان تمام فصل هایش شد و خوابش جاویدان در سردترین زیباترین فصل های سال...
انگار بدون باران باید بارانی گشت... بدون مسافر شهر صداقت باید دریایی شد...
و انگار
بدون تار و پود باید که بافت...باید که بافت...باید که بافت...


سلام رف ی ق عزیز
چقدر دلتنگتون بودم
دلتنگ شما
دلتنگ سرای خیالی زیباتون
و اومدم و دیدم چقدر خط به خط دلــــــ ـنوشته هاتون به حال من می خورده
چقدر باید بی تار و پود بافت این روزها...


نازنین شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:17





نازنین زینب یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 http://Zendegikon.blogsky.com

بآپ رفیق

Res1 یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 http://res14ever.persianblog.ir

سـلــام رفـــــــــــــــــــــــــــــــــــیق...
میدونی بعد از مدتها (حدود 5 ماه) تونستم دوباره به وبلاگت سر بزنم. اما اتفاق خیلی جالبی برام افتاد(شاید هم فقط برا خودم جالب بوده). یه شعری رو که هفته پیش گوش کردم و ازش خوشم اومد ، امروز با اشتیاق در ابتدای وبلاگم قرار دادم بعد با خودم گفتم به چند تا از لینک هایی که تو گنجه ی وبلاگم! گذاشتم، سری بزنم. اولین پنجره رو که باز کردم، همون آهنگ رو شنیدم!

فریناز دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:58

دیگه عصبانی میشم اگه نیاینا

نازنین پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 17:49

دلتنگِ خونه خیالی بودم
چه سوت و کور شده اینجا
یادش بخیر

همیشه سلامت باشید و از غصه ها به دور

sinderela سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:18

aram aram ghadam migozaram bar safheye khateratat va che ziba dar shabi nilofari dar khaneye khiyaliyat khateratam ra dar masire arezohaye shirinam ja gozashtam,negahat hamhameye talatome ghesehaye kodakiyam ra zende mikonad va che shirino del neshin negaham ra dar negahat ja gozashtam va dir madidi st dar negahat eshgh ra be chalesh keshidam bashad ta hamishe sinderelaye negahat basham..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد