دیگر ملالی نیست ...

دفتر خاطراتم ، سلام

هوا سرد است و غنچه ی احساس ِ من بی تابی می کند

شنیده ام که پرستو های زیبای شهر از بس که بی قرار بودند هجرت کرده اند و رفته اند

می گویند مرغ ِ نا آرام ِ آرزوهایمان اسیر ِ برکه ی غم ها شده است

راستی

      راست می گویند که شاخه های درختان شهر  از غم خمیده             شده اند !؟

       فکر می کنی  حقیقت دارد که قلب هایمان ، دیگر آهِ درد را           نمی شنوند

امروز یکی می گفت ، تمام ِ آیینه های خانه اش را نگاه کرده ، اما هیچکدام غبار ِ غم را از دلش پاک نکرده اند !!

یک نفر را می شناسم که اصرار دارد که دیگر از چشم هایش عطر ِ دریا شدن منتشر نمی شود ومن مانده ام که چرا قلبش برای تازه شدن تنگ نمی شود !!

راستی چرا اینجا کسی پرواز را باور ندارد !؟

          چرا اینجا کسی دلتنگِ شقایق نمی شود !؟

          چرا اینجا کسی علاج ِ دردِ پیچک ها را نمی داند !؟

          چرا اینجا کسی حوصله ی شنیدن شرح حالِ سوختن شمع

          را ندارد !؟

          چرا اینجا کسی باغچه ی رویاهایش را آب نمی دهد !؟

          چرا ...


               

نظرات 53 + ارسال نظر
م ر ی م دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:59

اومدم که گلگی کنم... که دلم هوای قلمتون و احساستون رودر وبلاگتون کرده...

ره بردن به اعجاز ی محبت تو آرزوی من است
ممنون الطفاتتان بانو

م ر ی م دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:07

اینجا بوی خاک سرد می دهد ...هوایش...
اینجا بوی..عاشقی های فاسد می دهد...هوایش ...
اینجا بوی غریبانگی ِ نفس های مرده می دهد ...هوایش..

سلام ر ف ی ق .... عزیز...
نویسنده ی عزیزم...طوری واژه ها و ترکیبات ِ ساختمانی ِ کلمات ِ احساسی را کنار هم چیده که خواننده را به عروج ِ احساسی بغض آلود میرساند..
ممنون ر ف ی ق ِ خوبم...

من بر آنم که دراین دنیا
خوب بودن
سهل ترین کارهاست
و نمی دانم انسان
چرا تا این حد
با خوبی بیگانه است
سلام م ر ی م بانو
عروجِ ِ احساسی بغض آلود !!
چه واژه ی کاملی

نگین دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:11

قلبش واسه تازه شدن تنگ نشده شاید چون دلیل واسه تازه شدن وجود نداره... دلیلی واسه یه جرقه بوجود نیومده...
دلیل ... دلیل... دلیل...

دلتنگ شدن واسه شقایق دلیل میخواد...
باور کردن پرواز دلیل میخواد...
آب دادن ِ باغچه ی رویا دلیل میخواد...

هرجا نگاه میکنیم دلیل و دلیل و دلیل...

گاهی از همه ی دلیل ها فرار میکنیم و به بی دلیلی پناه میبریم..

سلام مثل همیشه عالی بود..

بار ِ‌ این درد و دریغ است که ما
تیرهایمان به هدف ِ نیک رسیده است
ولی
دست هایمان ، نه
به دنبال دلیل گشتنمان
شاید که دلیلش همین باشد
سلام نگین جان
سپاس از همراهی ات

غزل دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:39

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است...
سلام ر ف ی ق عزیز مثل همیشه قشنگ بود

آنچه آتش به دلم می زند
این است که حالا
سرنوشتِ بشریت
بی مهری شده است
کاش آن روزها که گفتی دوباره بیاید
سلام بر غزل عزیز
سپاس مهربان

javad دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:27

دلم عجیب گرفته و هیچ چیز

نه این دقایق خوشبو که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش

نه این صداقت حرفی

که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست

نه هیچ چیز

مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند

و فکر می کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد . . .
**************
salam khobi
mikham nazareto bedonam dar morede neveshteham pas montazeretam

ترنم موزون حزن تا ابد !!
کاش که نباشد اینچنین ...
سلام جوادخان
حتما می آیم

javad دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:52 http://donyayejorvajor.blogfa.com

و طوفان اتفاق افتاد

کشتی ماند و اقیانوس، در شب تاریک وبیم موج

و کشتی بان بی فانوس

یکی می گفت: این دریا ... یکی می گفت: بیهوده است ...

یکی فریاد زد خشکی ... یکی آرام گفت: افسوس

و اما پشت دریاها یقین شهری است رویایی

اگر رفتند با رویا،اگر ماندند در کابوس

خدا با ماست این را ناخدا می گفت پی در پی

اگر چه سخت در مانده ، اگر چه همچنان مایوس

کبوتر نه ، کلاغی نه ، و حتی برگی از زیتون

همه مردند بی احساس، همه مردند نا محسوس

هوائی شاعرانه، شر شر باران

و کشتی خفته بود آرام

در اعماق اقیانوس

زان که این غریق نیز
همچنان به جستجوی ناخداست ...

فریناز دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:03

چشم دلت که بپرد
آشنایی
از آن سوی مرزهای افق
به میهمانی دلت خواهد آمد
و تو، بودن را خواهی دید
و دلت برای *نو* شدن
برای آبتنی در *حوضچه ی اکنون*
تنگ خواهد شد
دلت برای تمام یا کریم های آسمان تنگ می شود
و به پرواز و رهایش، مومن می شوی...

دلت لبالب از حس حضور آشنایی ٌ
تو دیگر شرح سوختن دهی یا غزل وصال!
تو دیگر باران شوی یا لمعه های سوزان خورشید سیال!
تو دیگر هر چه باشی
در کنار آشنایت
در خانه ی دلت
تا همیشه تازه ای
و تنت
پر از عطر خوش بهارنارنج های نورسته می شود...



سلام ر ف ی ق عزیز

چه اتفاقی باید بیفتد
ای مهربان
که من بدانم وتو
که عمر و هستی ما
حباب وار بر این موج خیز نگذرد
و چگونه
در این تهاجم دود
در این سموم سیاه
پر از عطر بهار نارنج می ششود دلمان !!!

سلام بر فریناز عزیز
با آمدنتان غم از دل می رود

نازنین دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:04

هوا سرد است ...
اما من میدانم بهار هم خواهد آمد ...

شاخه ها خشکیده اند...
اما میدانم با نسیمی تازه خوهند شد...

چشمانم بارانی اند...
اما میدانم روزی خورشید در آسمان دلم طلوع خواهد کرد...

میدانم روزی دل تنگ شقایق باز خواهد شد...

میدانم روزی انسانها پرواز را باور میکنند...

میدانم روزی ...

آری ...
اگر همه چیز مرده است ...
من دلم میخواهد ...
امید را تا همیشه در دلم زنده نگاه دارم ...

دلم میخواهد با با خیال خوشبختی ...
با لبخند زندگی کنم ...
و با لبخند بمیرم ...

سلام ر ف ی ق بزرگوار
به احترام این زیبا واژگانتان
بگذارید واژگان من سکوت کنند و سکوت ...

امیدِ روشنایی گرچه در این تاریکی ها نیست
من اینجا باز در این دشتِ خشک می رانم
من اینجا
روزی آخر از دلِ این خاک
با دستِ تهی
گل بر می افشانم

سلام بر نازنین عزیز
ریشه در اعماق محبت دارد کلامتان
و زبان من در جبران محبتتان الکن

علی قربانی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:23

حالا چرا با دفتر خاطراتت درد دل کردی

پَ نَ پَ با شما دردِ دل می کردم

مهرداد سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 http://kahkashan51.blogsky.com

دلم آرزوی دیاری داردکه پروانه هایش از دور زدن ِ شمع ِ دلهای بی آلایش آن ، پروا دارند
دلم بیتاب آسمانیست که صیادانش روز و شب بدنبال صید محبت باشند تا دلی را نشانه روند
دلم هوایی آکنده از ابر میخواهد تا عاشقانه ببارد وشقایق ها حتی در خواب ِعشق هم سیراب گردند
دلم زمینی می خواهد که آهنگ تیشه ی فرهاد ازدفتر خاطرات شیرین گوشش فراموش نشده باشد.
دلم خلوتی خواهد تا بازیابی کنم گمشده ام را اگر یخبندان بگذارد!...
.................................
سلام رفیق عزیز

ای دادِ از این بیداد !!
مگر در دیار ما پروانه ها از دور زدن دورِ ِ دلِ شمع پروا می کنند !!؟
مگر در دیار ِ ما محبن متاعی شده در بازار !!؟
مگر در دیار ِ ما شقلیق ها فقط و فقط خوابِ باران می بینند و دریغ می شود قطره ای برایشان !!؟
مگر در دیار ِ ما دیگر هیچ شیرینی صدای تیشه ی فرهاد گوش نمی دهد !!؟
ای دادِ بیداد از این یخبندان !!

سلام مهرداد جان
دلِ کهکشانی ات گرم

میلاد R سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:55 http://www.pnm.co.ir

salam,
aghaie B, man miladam

age mishe linke site sherkate maro tu linkduni ya linke dustan va linke ruzane bogzarid.

mikhaim ke ranking website khub beshe tu google.

onvanesh : بزرگترین تولید کننده وایت برد در ایران

http://www.pnm.co.ir

ba tashakor aghaie B

کوروش سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:16 http://www.korosh7042.com/

دفتر خاطراتم را یک به یک ورق میزنم
نگاه
نگرانی
دیداری دوباره
...
می رسد به
حسرت
آه

درود بر رفیق شفیق دل
که قلمت محرک قوه تخیل بیمار من می شود
یادبادآنکه زما وقت سفر یاد نکرد

سهبا چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام . و من هم کسی را می شناسم که راز چشمهایش را در گوش دلم ، نجوا کرد ! می خواهید بدانید آن رازها را ؟!

سلام رفیق عزیز .

javad چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:47

kheyli namardiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

جوجه اردک زشت چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:24

سلام بر ر ف ی ق مهربان
کوچه های دوستی

می دانم بهار پشت پلکت لانه کرده این را گنجشکی به من گفت بخند تا دل گنجشککان شهرم پر پر نزند
بهار نزدیک است
این را می شود از ترنم قلمت فهمید

مریم پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 http://saahel-e-aramesh.blogfa.com


چرا واقعا؟...
عنوانی که انتخاب کردی خیلی جالبه
تضادی که با خود متن داره از اونم جالب تره
+بی ربطه اما
منو یاد این انداخت که
هیچ وقت نتونستم باور کنم آهنگ "همه چی آرومه، من چقد خوشحالم" یه آهنگ غمگین نیست...

سایه پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 http://shadowplay.blogsky.com/

من هم نمی دونم چرا دلش تازه شدن نمی خواهد !...
و لیمی دونم هنوز از چشمانش عطر دریا می پیچد ...
و می دونم به زودی باغچه ی رویایش را آب خواهد داد ...

فرداد پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:20

چرا اینجا کسی باغچه ی رویاهایش را آب نمی دهد !؟
جوابشو به منم میگی...؟
سلام ر ف ی ق جان
این عنوان که در وبلاگ سهبا هم بود امروز من و ساخت...
خدا برات بسازه

شـــــــــــــــــــمــــع پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:43 http://eshkaftak.blogsky.com

ســــــــــلام
من برگـــــــشتم...
با این هوای شهرتون
یه وقتی یه ســـــــری به من نزنیا.................

فریناز پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:39

خـــــــــاک جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 http://sh-raddanipoor.blogfa.com

سلام...

بی نهایت وب زیباییست...

در پناه حق باشید

التماس دعا

داداش محمد شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:07

سلام داداش
خوبین شما.شما هم بی معرفت شدی.همتو بی معرفتین که داداش کوچیکتون تنها گذاشتید
حالا من بی معرفت شما چرا بی معرفت شدین
من منتظرتون هستم.

[ بدون نام ] شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:16

سلام بر رفیق عزیز
فکر نمیکنی مشکل از دلهامونه که رنگ غم گرفته و شادی ازش پر کشیده؟!
هر روز صبح وقتی از خونه میام بیرون به چهره همه آدما دقت میکنم
خیلی وقته که رنگ شادیو نمی بینم و این شاید دلیلش این باشه که حتی چشامونم غبار غم گرفته

نازنین زینب شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:17

یادم رفت اسممو بنویسم

م ر ی م شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:16

غیبت؟اون هم از نوع ر ف ی ق؟
در اینجا نگران گذاشتن از ممنوعات است...
سلام ر ف ی ق عزیز...نبودنتان را نبینیم...

مریم یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 http://saahel-e-aramesh.blogfa.com

نکنه عین فیلم هری پاتر رفتی تو دفتر خاطرات؟
کجایی پَ؟

NetMusic یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:36 http://www.netmusic.blogfa.com

سلام...با 4 تا آهنگ جدید آپم...خوشحال میشم یه سری بهم بزنی

javad یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:03

از پیچک ذهنم بالا می رود

دهان تو را می شنوم

تا نامم مرور شود در هجای

لحظه های سنگین سکوتی که یعنی

دوستت دارم را زمزمه کنی

در تلنگر دلهره های هر روز – هرروز...

و یادم نمی آید که بی نام تو آغاز شده باشم

این ابتدای داستان از زبانم موج می گیرد

و پیشانی لحظه ها را چروک می دهد

که سکوت را در حوصله

امروز شاید شروع شود

این روزهای های فراموشی

پر از سمفونی های

نیامدنهای توست که خسته ام می کند

امروز چه روزیست که نیستی؟

ino makhsos toeeeeee
ghable tavajohe namarda

مقداد یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:40 http://northman.blogsky.com

همه تفاوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم ...

سلام ر ف ی ق من

م ر ی م دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:53

در سکوت می آیم و بر می گردم...
و
تکرار می کنم...باری دیگر باید حقیقت تلخ و کابوس ِ زشت ِ نداشتن را بر دل ِ بی رمق و دلتنگ نقاشی کشید....

خسته ام
خسته ام
خسته ام از همه ی رفتن های تلخ....
کاش باشید.... بمانید ...
ر ف ی ق ...از نوع نیمه راهش...بدترین رفاقت هاست...
با تنهایی ِ دوستان همگام و همراه و ر ف ی ق باشید...

نازنین چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:55

نکنه شما هم سکوت کردین ؟

مهدیه چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 http://mhdh.blogsky.com

سلام رفیق عزیز
نوشته هاتون بدجور بوی غم میده
ببخشید کم نظر میزارم
ولی همیشه بهتون سر میزنم

م ر ی م چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:06

ر ف ی ق....

م ر ی م چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:07

سکوت قلبتو بشکن و برگرد...نزار فاصله بیشتر از این شه....
دلم تنگته ... ر ف ی ق

مریم پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:06 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام ر ف ی ق عزیز
روز و روزگارتون خوش بزرگوار
ممنونم از متن زیبایی که درج کرده این

کوروش شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:27 http://www.korosh7042.com/

دست نوشته است که می ماند
دلنوشته
جز خاکستر ی از جنس آه
باقیمانده ای ندارد
(کوروش)

درود ها بر تو باد ای رفیق راه



م ر ی م شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:31

ر ف ی ق کجایی؟
دلم می گیره وقتی نیستید...
چقدر احساس بدی می گیرم..وقتی احساسم محکم به چوبه ی دلتنگی برخورد می کنه...
خیلی درد داره...

نگین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:07

سلام
اینقدر ناامیدانه نوشتن عجیب نیست واسم اما اینکه شما اینقدر ناامید بنویسید عجیبه!!

کجایید شما؟ نگران شدیما!

مقداد سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:34

نبودت اونم تو این مدت طولانی داره نگرانم میکنه

نازنین چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:42

چه سکوت سردیِ اینجا
نمیدونم چرا من نتونستم ...؟!

جایی خوندم نباید به دوستی که از ما خسته س اصرار کرد ...

مهم اینه که خوب باشید
این از همه مهم تره ...

سلامت و برقرار باشید ر ف ی ق عزیز

م ر ی م جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:23

بودنتان عادت شده بود
و
الان
هرگز دلم نمی خواد... به احساستون اجازه بدید که به دل ِ ما دستور بده...نبودنتان را عادت کنیم...
.
.
من تازه قدمهایم را با حضور در نوشته هاتون متبرک کرده بودم...
و
این انصاف نیست که به این سرعت منو از داشتن خودتون محروم کردید...

من تازه واردی هستم که حق دخالت ندارم...
اما
فقط اومدم بگم..به یادتون هستم..و شدید دلتنگ نبودنتان هستم...

کوروش سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:16 http://www.korosh7042.com/

نگین چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:54

کل کامنتارو خوندم... حتی کامنتای خودمو...
دیگه نمیگم کجایین... نمیگم چرا نیستین... حرف نازنین رو تایید میکنم و به احترام ِ سکوتتون سکوت میکنم ...
امیدوارم قفل این سکو باز بشه و ما هم خوشحال بشیم...

به یادتون هستیم..

م ر ی م پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:52

ر ف ی ق عزیز.... رسم رفاقت را به جای آر...
و
آمدنت را عیدی بده....
دیگه باید به التماستون بیام؟

نازنین زینب شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 http://zendegikon.blogsky.com

سلام رفیق عزیزم
خواستم یه سلامی عرض کنم
و پیشاپیش سال جدیدو بهت تبریک بگم

داداش محمد یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:39

سلام داداشی.حالتون خوبه....پیشاپیش عیدتون مبارک...سال خوبی داشته باشید...من اپم زودی بیان

مریم دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:20 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبی و ابر سفید , برگهای سبز بید
عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
پیشاپیش عیدتون مبارک ر ف ی ق عزیز

فریناز سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:14 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام رفیق عزیز

این روزا با بودنتون شادیمون دو چندان میشه

عیدتون مبارک
و امسال
امیدوارم
سالی باشه
پر از آرامش و
پر از معجزه و
پر از شادی و
پر از شوق پرواز و
پر از خبرهای بینهایت خوش

و ببارد باران
و بتابد خورشید
بر گستره ی زندگی تان
بر هرم نفس هایتان
و بر دل پاکی که بی صبرانه مشتاق باریدن اوییم...

رفیق عزیز
هنوزم منتظرتونیم
عیدتون مبارک

کوروش پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:08 http://www.korosh7042.com/

دریای مهر تو
چون بوسه میزند
بر ساحل دلم
ای شعر ناتمام
آرامشم بده
هستی من در قافیه است
من شاعر ِ
پایانی ام
این گم شده
شبه جزیره ایست
تنها و گم
بنشسته منتظر
تاگاه بستن ِ این دفترم بیا
با بوسه ای دگر
در واپسین سفر
(کوروش)

نازنین دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:12

به رسم مهمان نوازی در ایام عید در خونه خیالیتون رو به روی دوستان باز نمی کنید؟!

شاد باشید و سلامت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد