عشق توتم من است ...

چرا این روزها ، به بهانه ی عاشقی ، حشمت خورشید و عصمت مهتاب و زلال سپیده را می آلاییم ... 

چرا این روزها ، خاطر پونه ها و شقایق ها و اقاقی ها را خسته می کنیم ... 

چرا این روزها ، دل کبوترها و قناری ها و جغدها را می شکنیم ... 

چرا این روزها ، آسمان را به یاد غصه ی دوری از دریا می اندازیم ... 

چرا این روزها ، دوبیتی های بی پناه باباطاهر را بی معنا می سازیم ... 

چرا این روزها ، غزل های ناب عاشقی را پای چشم های بی بدرقه هدر می دهیم ... 

چرا این روزها ، پروانه ها را دور چراغ می گردانیم تا بسوزند و چرا با آبروی شمع ها بازی می کنیم ... 

چرا این روزها ،حاصل عشق مان حسرت و دلواپسی شده است ...  

چرا این روزها ، درد همه ی آدم ها ، داشتن چتری برای فرار از باران است ... 

چرا چرا چرا ... 

(( این روزها هر کسی توتمی دارد که با آن عشق می ورزد ، دوست می دارد ، می پرستد ،اشک می ریزد ، انتظار می کشد ، صبر می کند ، درد می کشد ، ایثار می کند ... )) 

حشمت و بزرگی توتم خورشید است و عصمت و پاکی توتم مهتاب ... 

توتم پروانه سوختن است و توتم شمع آب شدن ... 

و توتم دل های عاشق شعرهای حافظ است و دوبیتی های باباطاهر ... 

مگر نه این که توتم برای این است که نگذارد که فراموش کنی و هر دم به یادت بیاورد ... 

پس اگر این روزها توتم خورشید و مهتاب و سپیده و پونه و شقایق و اقاقی و کبوتر و قناری و آسمان و دریا و دوبیتی و پروانه و شمع و باران را برای فراموش نکردن عشق و به یاد آوردن معشوق به عاریت گرفته ایم فراموش نکنیم وبه یاد بیاوریم که در عشق ورزیدن هایمان به آن ها ایمان داشته باشیم و بز قامتشان قدقامت الصلاه ببندیم  .... 

راستی عشق حرمت دارد ... 

راستی عاشق حرمت دارد ... 

راستی معشوق حرمت دارد ...

نظرات 51 + ارسال نظر
سپهر دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 http://sepehrsantoor.blogsky.com

درود
بسیار زیبا مینگارید
بسیار از متن هایتان لذت بردم.
شاد باشید
بدرود

سلام بر تو دوست عزیزم
ممنون از لطفتتون ...
مقدمتان را گرامی می دارم ...

دختر مردابی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 http://www.mianboribedaria.blogsky.com

عشق حرمت دارد، اما ایمان دارم که نگه داشتن حرمت عشق، عاشقی می خواهد و بس...
توتم عشق، قلبی است که بی بهانه نتپد و بر قامت چون اویی می شود قد قامت الصلاه آورد...
توتم عاشق اگر عزل حافظ و دو بیتی های باباطاهر است، بی شک راه گشوده به ژرفای معنای عشق که رسوب کرده در واژه های آنها...
خوب گفتید، ایمان کافی است برای عشق ورزیدن هایمان، کافی است در آنچه عشق می خوانیمش، فقط مومن باشیم به او که معشوق ما است اینگونه هرگز حرمت عشق شکسته نمی شود.

و سلام ر ف ی ق عزیز
مثل همیشه زیبا بود، ممنون

اگر معشوق تحمیل طبیعت باشد و غریزه و براساس مقتضای خلقت ، بی شک ما را وا می دارد که عشق بورزیم و این عشقی است که طبیعت برای ما تعیین می کند ...
اما آن عشقی که حرمت دارد و لازم است که برای پاس داشتن و حرمت گذاشتن به ان هنر عشق ورزیدن بیاموزیم ، بی گمان کشش اسرار آمیزی است به معشوق که رنگ ماورایی دارد و عشق یک روح به روح است ...
اما چه خوب گفتید که در عشق باید که مومن بود و این اولین و آخرین حرف الفبای عشق است ...
سلام بر دختر سرزمین پاکی ها
اینجا که می آیید اندیشه ام را به تلاطم می اندازید ...
سپاس از این همه بزرگواریتان ...

ستایش دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:19

برای من هم دارد.اقا جون شما دوباره متولد شدی.
تبریک برای این همه حس خوب

سلام ستایش عزیز
این حس خوبا دوستان خوبی مثل شما به آدم منتقل می کنن ...
ممنون از الطفاتتون ...

DIANA دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 http://diani.mihanblog.com

سلام
خوبید شما؟؟
قشنگ به نظر میاد یه ذره ی اولش رو خوندم(صادقانه میگم)یه نموره سرم شلوغه فقط حاضری منو بزنین و مرسی که افتخار میدین و سر میزنین

سلام دیانا جان
صرف آمدن شما به خونه ی خیالی هم قشنگه چه برسه به این که حاضری هم بزنید ...
افتخار دادید که تاج سرمن شدید ...

سهبا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:53 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

به راستی که عشق حرمت دارد ... عاشق حرمت دارد .... معشوق حرمت دارد ....... حرمت ها را چرا می شکنیم ؟؟؟؟

سلام دوست عزیز . و من باز دوباره آمدم ....

سلام بر سهبای یگانه
شما نرفته بودید که دوباره برگردید چرا که شما همیشه در اندیشه ی من هستید ...
و بی گمان عشق ، عاشق و معشوق حرمت دارند ...
اما کجاست آن ابهت فرهاد و آن دلبستگی شیرین !!!

علی قربانی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:38

از قدیم گفتند حرمت امامزاده به متولی اش است . لابد عشقم اینطوری دیگه

لابد اینطوره که شما می گید

کوروش دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:46 http://korosh7042.blogsky.com/


عشق تنها کتاب ِ قصه ای است که یا پایان ناخوش دارد و یا چند ورق آخرش می افتتد(کوروش)

عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
عشق هایی که گاه بر اثر یک اشتباه تلفنی یا اس ام اسی
پیدا می شود ماندگاری اش را جای شک است
گذشت آنزمان که شمعی را برای توصیف عاشق شرم می آمد
و باران آسمان برای اندوه درون
عطر معشوق دیگر بوی پونه و اقاقی نمیدهد

گذشت انگاه که که حرف حرف آه بود توتم دست عاشق را

سلام استاد عزیز و بزرگوارم
افسوس و صد افسوس از گذشتن آن زمان ها که شمعی را برای توصیف عاشق شرم می آمد و باران آسمان را برای اندوه درون ...
راستی چرا دیگر عطر معشوق بوی پونه و اقاقی نمی دهد !!؟
کاشکی که هنوز هم توتم پرستی عشق مرسوم بود ...
راستی استاد ،جان کلامم را شما گفتید ...

شبنم* دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:15

خوشم میاد که هر روز یه آس تازه رو میکنی ***

منم خوشم میاد از این دلبستگی تو به ستاره ها

محمد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:26 http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

همه ی اینها حرمتخاصی دارند عزیز
رفیق عزیز من برادر سهبا هستم
دوست دارم به کلبه منم بیایید.
من شما را لینک خواهم کرد باتشکر
من همیشه به شما نظر خواهم داد.

سلام بر داداش محمد عزیز
وبی گمان تو هم روح بزرگ و شجاعی داری و صاحب احساس ناب و پاکی چون سهبای عزیز هستی ...
از اینکه تاج سر من شدی به خودم می بالم ...

نازنین دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:04

هربار که نوشته هاتون رو میخونم علاوه بر زیبایی چیزهای خیلی زیادی هم یاد میگیرم
مثل توتم که امروز برای اولین بار شنیدم و فهمیدم
احساس میکنم دوستی توتم من هست

درووود رفیق مهربان و ممنون برای نوشته خیلی زیباتون

سلام برنازنین عزیز
من حس یه دانش آمو زی را دارم که از معلمی چون تو درس بگیرم و از داشتن و بیان چنین احساسی هم واهمه ندارم چونکه کسی که با قلب پاک و صفای باطن مهمانم بشه معلم منه ...
خوشحالم که زیبا می خونید و زیبا می بینید مطالبمو ...

فرینــــاز سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 http://delhayebarany.blogsky.com

به قول استاد کورش این بلاگ اسکای دو تا آیکون دست و گل کم داره

اونوقت ما در تعریف و تمجید از رفیق زیبا کلامی چون شما قاصر نبودیم اینچنین

بگویم دست مریزاد؟
بگویم آفرین؟

نه تمام اینها در به قدقامت الصلاه تو اقتدای ایمان میکنند
و در پس الله اکبر عشق، تا آخرین رکعت عاشقی را لبریز از ثنای تو میگردند که اینچنین عشق جماعتی را به اقتدا در آورده ای

و نماز عشقت قبول رفیق شفیقم

عشق قصه نیست که بگوییم
نغمه نیست که بخوانیم
صدا نیست که بشنویم
عشق دردمشترک ماست ...
برعشق نماز شکر باید خواند ...
نماز آیات در خور عشق نیست ...
سلام بر فریناز عزیز
اگه بلاگ اسکای آیکون دست وگل داشت که من تاحالا همشو واسه شما و استاد کورش عزیز تموم کرده بودم ...

فرینــــاز سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51

توتم یعنی چی؟

سلام بر فریناز عزیز
توتم اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قاره ها کاربرد های آیینی دارند ...
توتم یادمانی از نیاکان یک ایل و طایفه است و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه می دانند ...
راستی دکتر شریعتی مطلبی دارد تحت عنوان (( قلم ُ توتم من است ...)) که تیتر من هم الهام از این استاد بزرگ است

جواد سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07

akhey
vaaaaaaaaaaaaaaaaaaaagheaaaaaaan

این مدت نبودی سرگیجه گرفتی یا که چشمات یه جور دیگه !!! شده ...

نوید سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 http://www.4-shanbe.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
موفق باشی
{گل}

سلام رفیق جان
مقدمت گلباران ...
حتما بهت سر می زنم ...
ضمنا به رسم رفاقت لینک می شین ...

فاطمه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54

______________,*-:¦:-*
___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*
_0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-*
0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-*
0♥00000000000000♥0,*-:¦:-*
_0♥000000000000♥0,*-:¦:-*
___0♥00000000♥0,*-:¦:-*
_____0♥000♥0,*-:¦:-*
_______0♥0,*-:¦:-*
_____0,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥0
______________,*-:¦:-*
........¸,.•´¨`•.( -.- ).•´¨`•.,
مثل همیشه جذاب ودلنشین

تصور کن کهکشان راه شیری به دوتا قلب متصل یاشه ...
چی میشه ...
محشره ...
ممنون از تعریفتون

فاطمه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:01 http://www.faseleha-30.blogsky.com

سلام رفیق مهربون واقعا تراوشات ذهنیت قابل ستایشه احساس پاک وزیبایی داری دلنوشته زیبایی بود
مثل همیشه راسی رفیق عزیز ممنون ازحضورت

سلام بر فاطمه عزیز
احساس پاک و زیبا زاده ی عشقه ...
آیا به راستی من یه عاشقم !!؟
وآیا حرمت عشقو نگه داشتم !!؟
فاطمه جان
وبلاگت منو سرزنده می کنه و به وجد میاره ...
واسه خاطر خودم خیلی عزیزه وبلاگت ...

فاطمه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:15 http://www.faseleha-30.blogsky.com

زمانه عشق نمی شناسد
پای عشق در زنجیر است

عشق را به مسلخ برده اند
وما آن شب کابوس می دیدیم.

واقعاخیلی زیبا ودلنشین بود
____(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶

می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه !!؟
لبخندی که بی اراده رو لبهای یه عاشق تا در نهایت سکوت فریاد بزنه :
دوسِت دارم ...
************************************************
سلام بر فاطمه ی عزیز
واقعا که شما هنرمند قابلی هستی ...
از طرح هایی که می فرستی لذت می برم ...
ممنون الطفات و عنایتتان ...

فاطمه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:20 http://www.faseleha-30.blogsky.com

____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____******** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
____**___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* _________________
_____******__*_** تقدیم به وبلاگ زیبای تو
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________

وای این جمله هارو از کجا میاری....
خیلی قشنگن.....

اگه قبول داشته باشین از تراوشات ذهنیه خودمه ...
البته رویه تیترها حساسم چونکه معتقدم تیتره که به متن هویت می ده .
تیتر این مطلبم رو از دکتر شریعتی همیشه جاوید به عاریت گرفتم ...
البته مطلب ایشون قلم توتم من است ، بوده که به اعتقاد خودم اگر برای من توتمی باشه اون عشقه ...
راستی ممنون این همه الطفاتت ...

ثنائی فر سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:37 http://www.sanae.blogfa.com

عشق را بگوی چه شرمنده می شود از برخی عاشقی ها
فرار از باران
می ترسند از سکوت
می ترسند از خود شدن می ترسند
مدعی عشق چه بسیار شده است
گفتی حرمت ؟
حرمت را چه غربتی است این روزها

عشق یعنی مهز بی چون و چرا ...
عشق یعنی کوشش بی ادعا ...
عشق یعنی مهر بی اما اگر ...
عشق یعنی رفتن باپای سر ...
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ...
عشق یعنی جان من قربان اوست ...
عشق یعنی خواندن از چشمان او ...
حرف های دل بدون گفتگو ...
سلام بر بانو ثنایی فر عزیز
عاشقی اگر این گونه که شرحش رفت نباشد واقعا هم که باید عشق با داشتن چنین عاشقها همیشه شرمسار و سرافکنده باشد ...
راستی سپاس از آمدنتان ...

یلدا سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:10

عشق داشته باش و زندگی کن !! زمان برای همیشه از آن تو نیست

زندگی باعشق به (( یادماندنی)) و بی عشق به (( باددادنی ))است ...
راستی سلام یلدابانو ...

محمد سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:44 http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

سلام به خونه خیالی .خوبی
منتظرت هستم حضور را سرد نکنی ها

سلام بر محمد عزیز
با کمال میل می آیم
پاینده باشی

مهدیه چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:37 http://mhdh.blogsky.com

سلام رفیق
ببخشید که دیر به دیر میام
ببخشید که حرفی برای گفتن ندارم
اما
حقایق رو گفتی رفیق
واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و اخر چرا حرمت این مفاهیم قشنگ از بین رفت

چرااااااااااااااااااا
راستی روز جوان مبارکککککککک
من متولد ۱۱ شعبانم
البته به قمری
چون نزدیک نمه شعبان بوده اسمم رو هم مهدیه گذاشتن

سلام بر مهدیه عزیز
و من همیشه شمیم عطر حضور تو را حس می کنم ...
حقیقت عشق های امروزی با عشق های اساطیری دو مقوله ی جدا هستند که استاد عزیزم کورش بزرگوار در کامنتشون به اون اشاره کردند و شما هم که به وفور تفاوتشون رو در وبلاگت شرح دادی ...
راستی چقدر خوبه که آدم تو یه روز خاص و بزرگ به دنیا بیاد و همه ی فامیل این روز رو متعلق به اون بدونن حالا اینکه خوش سلیقگی اولیا محترمتون هم چاشنی کار شده و اسمتون هم مچ شده که بماند ...
تازه هرسال دوبار جشن تولد گرفتن و دوبار کادو گرفتن که دیگه محشره ...
توللللللللللللللللللللد تتتتتتتتتتتتتتو ن مبببببببببببببببببار ککککککککککک

شب آفتابی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:38


خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو

ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو

ای عیان بی من مدان و ای زبان بی من مخوان
ای نظر بی من مبین و ای روان بی من مرو

شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو

خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو در گلستان بی من مرو

در خم چوگانت می تازم چو چشمت با من است
همچنین در من نگر بی من مران بی من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی من منوش
چون به بام شه روی ای پاسبان بی من مرو

وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود
چو نشان من تویی ای بی نشان بی من مرو

وای آن کو اندر این ره می رود بی دانشی
دانش راهم تویی ای راه دان بی من مرو

دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو

مولانا

سلام بر شب آفتابی عزیز
چه خوب شد شهر ملانا را انتخاب کردی تا من به این بهونه اشاره کنم به یک عشق ماندگار ...
عشق یک روح بزرگ به یک روح بزرگ تر ...
عشق مولانا به شمس ...
که حاصل اون به کمال رسیدن مولانا بود ...
راستی می دونستی که الگوی عشق من همین عشق مولانا و شمس ِ البته با احترام به تمام اسطوره های عشق ایران ودنیا ...
سپاس از همراهیتون

شب آفتابی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:22

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید : تو به من گفتی : از این عشق حذر کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب ، آئینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا ،‌ که دلت با دگران است! تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن! با تو گفتم :‌ "حذر از عشق؟ ندانم! سفر از پیش تو؟‌ هرگز نتوانم! روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم، تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم" باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...! اشکی ازشاخه فرو ریخت مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت! اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید، یادم آید که از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم ، نرمیدم رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم! بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

من همیشه مقابل این شعر زیبا سکوت کردم
ومن چقدر این شعر را تجربه کرده ام ...
بگذار که باز هم به خاطر این شعر و آن خاطرات سکوت کنم ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:27

░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ __________________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓█
عید نیومدتتون مبارک

عید شما هم مبارک ...
تعطیلات شادی پیش رو داشته باشید ...

javad چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:35

chi
asaaaaaaasan zadi to hjade khaki amoo jan ye vaghte moshavere bet midam hatman be nafeete

زکی ... اینو باش ...موافقم!!!

javad چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:40

صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم و می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ‌، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی و من می شنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد آه ، ای شکوه بی پایان ای طنین شور انگیر من می شنوم به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و می شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته

واقعا قشنگ بود ...
اینو از ته دل می گم ...
از اون مطالبیه که مثل یه لیوان آبسرد تویه مردادماه به جیگر آدم حال می ده ...

جلال چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:14

روح بیمار طبیعت را
می فهمیدر دیار خشک
در میان سایه های تیره
در زنجیر
مرگ را می بینی
گاه بی تابی
گاه می خندی
عاشق باران که باشی
در اضطراب شب
به دنبال آغوش امنی می گردی
تا تن نازک تب زده ات را
بسپاری به تنش
تا فراموش کنی

عاشق باران که باشی
منتظر می مانی
بر نگاه بی کلام پنجره
چشم می دوزی
شعر می خوانی

عاشق باران که باشی ...
منتظر می مانی ...
برنگاه بی کلام پنجره ...
چشم می دوزی ...
انتظار و باران دو واژه ی غریبه
یکی می آید ...
یکی می رود ...
زیبا بود

جلال چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:17

نباید اشک بریزی

باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ….تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،

همین ها تو را میسازد…سنگت می کند!

باید یادت باشد

اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند …میدانی؟

… آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.

حالا چرا این قدر تلخ
سلام بر جلال آل رضا
بغض ها اگه جمع بشه که حناق می گیرم

جلال چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:22

آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست
با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست
امشب خیالت از تو به ما با صفاتر است
چون دست او به گردن و دست رقیب نیست
اشکم همین صفای تو دارد ولی چه سود؟
آینه ی تمام نمای حبیب نیست
فریاد ها که چون نی ام از دست روزگار
صد ناله هست و از لب جانان نصیب نیست
سیلاب کوه و دره و هامون یکی کند
در آستان عشق فراز و نشیب نیست
آن برق را که می گذرد سرخوش از افق
پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

عمو چه خبر؟
ناراحت نباش

ومن چقدر لذت بردم از این انتخابت ...
آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست
با نامه ای گر بنوازیش غریب نیست
پس نتیجه میگیریم که با حضور تو غربت یادم رفت ...
اینو جدی گفتم جلال

جلال چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:25

شدم موضوع نقاشی
که شاید یاد من باشی
شوی شاگرد نقاشی
و....
به روی بوم عمر من
زدی نقشی
ز بی نقشی
گهی بر غم کشیدی
من شدم خوشحال
که شاید تو درختی
تا فرود آیم به دستانت
ولی دیدم که خورشیدی
ز گرمایت شدم بی حال و بعد از مدتی اندک
شدم بی تاب
مرا دریاب
ورق را پاره کردم دور ریختم
...........
بروی صفحه ای دیگر
شدی کوهی
شدم کاهی
که من اندر تو ناپیدا و شاید هیچ
شدم غمگین
کمی پر رنگترم کردی
شدم چوبی
تو هم کوهی
چنانچه پیش از آن بودی
شدم خوشحال
مرا برد ناگهان سیلی
شدم مجنون بی لیلی
و شاید هم شدم فرهاد
زدم فریاد
زدم فریاد و همراهش زدم تیشه
به روی بوم نقاشی
ورق را پاره کردم دور ریختم
..............
به روی صفحه ای دیگر
شدم قلبی
تو هم تیری
میان سینه ام رفتی
مرا کردی دو تکه
ز عشقت خرد کردی
ورق را پاره کردم دور ریختم
............
به روی صفحه آخر
شدم شبنم
که من آهسته و نم نم
چکیدم من ز برگ تو
که لایق تر ز این جمله
برایت نیست تصویری

فکر می کنم این شعر سوژه و قلم مایه ی خوبی واسه یه مطلب زیبا بشه ...
خیلی زیبا بود ...
ممنون از الطفاتت

جلال چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:25

جواد رو ولش کن
دست خودش نیست

یعنی می فرمایید تکلیف نداره
راست می گی
ای وای

DIANA چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:57 http://diani.mihanblog.com

عشق چیست ؟ ایا جز این است که موهبتی است الهی که خداوند ان را فقط به تعداد معدودی از انسانها می دهد،
چیزی که تا انتهای خلقت وجود دارد بلند است و جاودانی.به راستی که عشق زودتر از نسیمی که بربوستان می ورزد،
از قلبها عبورمی کند نمی دانم در کجا خوانده ام که عشق زیباست چون جوانه بهاری، مهربان است چون نسیم،
سخاوتمند چون باران و شیرین چون عسل.لطافتی است که لمسش ناممکن نیست ولی بسیار دشوار است، ناملموس
نیست ولی... حرکتی جاودانه درقلب است .باید تجربه کرد تا فهمید عشق را و حال عاشقان را.

و براستی چه حسی دارد عاشقی

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حد خود ببذیرید

تعطیلات به یاد ماندنی داشته باشید وایام به کام


وز دیدگان روشن عشق می بینم
برشاخه های برهنه ...
بیداری تپنده ی فردا را ...
با جان جاودانه ی عشق می بینم ...
که درختان عریان ...
با تمنای گرم خویش هنوز بیدارند ...
سلام دیانای عزیز
ارزویم این است که همیشه ی دنیا زندگی تان پر از خوشی و خرمی باشد ...

مریم پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 http://najvaye-tanhai.blogfa.com

دلم در هر تپش صد بار آواز تو می خواند ، تو هم یاد دل ما می کنی یا نه ؟
سلام بر رفیق عزیز!
احساست را می ستایم
مبارکت باشد

پرواز می کنم
از اوج کوه این همه اندوه...
تا در شب شوق آور گیسوانت ...
عیدانه
از
نگاه
تو
بستانم ...
سلام بر مریم عزیز
من نیز احساس تو را می ستایم

shabe nilofari پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:43

DOSTAT DARAM na tanha baraye anche ke hasti,balke baraye anche ke hastam,hengami ke ba toam.
DOSTAT DARAM,chon dast bar dele fesordeam minahi,zangarhaye bi arzesh va bi meghdar be soyi mizani,va nor mitabani bar ganjinehaye penhani ke,ta konon dar jarfa mande bodand.
DOSTAT DARAM,chon yariam mikoni,ke az takhte parehaye zendegi,na yek kapar,ke mabadi dar khor bana naham.komak mikoni,ke kare rozaneam,na yek sarshekastegi,balke taranome taranei bashad..............

آری فراهم آر ...
ای یار ...
سبد سبد نوازش دستانت...
که گیسوان خستگی ام ...
اینک ...
سپیدی آورده است ...
سلام بر شب نیلوفری عزیز
در این تراکم تنهایی نگاه تو باز روشنگر سیاهی هاست ...

مقداد جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 http://shaperak.blogsky.com

سلام ر ف ی ق عزیز..
توتم چیه آیا؟ اگه معنی اینو ندونی این پستم نمیفهمی خو! سه تا بند آخرتم حرمت داره(: ممنون ازینکه میای پیشم(;

سلام مقدادعزیز...
و توتم همان بود که در پاسخ فریناز عزیز آوردم و ای کاش در قالب پی نوشتی به آن اشاره کرده بودم ...
وبی گمان که حرمت دارد عشق و عاشق و معشوق ...
سپاس از الطفاتتون دوست عزیز ...

نازنین شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:02

راستی رفاقت هم حرمت دارد
راستی ر ف ی ق هم حرمت دارد


دروووود بر ر ف ی ق مهربانی
عیدتون مبارک





سلام بر نازنین عزیز
رفاقت و عشق دو واژه ی قرینه ی هم هستند گاهی عشق رفاقت می آورد و گاهی هم این رفاقت است که عشق می آورد ...
اصلا رفاقت و رفیق همان عشق و عاشق هستند ...

عید شما هم مبارک ...
ارادتمند احساس پاکتان هستم


جواد شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48

عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی تو بران از خود مرا
عشق یعنی باز می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دستهایی رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
عشق یعنی سروهای سربلند
عشق یعنی خارها هم گل کنند
عشق یعنی تو بسوزانی مرا
عشق یعنی سایه بانم من تو را
عشق یعنی بشکنی قلب مرا
عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
عشق یعنی تک درختی در کویر
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر
عشق یعنی بگذری از هفت خان
عشق یعنی آرش و تیر و کمان

اینو یه جایی خوندم خوشم اومد گذاشتم واست

وچه تعابیر زیبایی از عشق ...
سلام بر جواد آقای گلِ گلاب
عیدتان مبارک

سهبا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:29 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام دوست عزیز . در شب میلاد عشق ، به مهتاب که نگریستی به شوق ، لحظه برآورده شدن حاجت ها ، مرا هم به یاد آور که محتاجم ...
عیدتان مبارک دوست خوبم .

ومن چه کنم اگر به بهانه ی دیدار مناجات تو از نهانگاه خویش سر بر نیاورم...
در جایی که باران نیز با گریه ی تو می بارد ... باری !! من من به چه کار آیم که دعای تو مستجاب تر است ...
سلام بر سهبای عزیز

کوروش شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:27 http://korosh7042.blogsky.com/

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا


مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا


کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا


نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا


هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا


توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا


بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا


سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

سلام بر استاد عزیزم
نه من فقط که نرگس و سرو و صنوبر هم به چشم تو اقتدا می کنند و به امامت تو قامت می بندند ...
و از تمام دنیار مرا این بس ...

کوروش دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 http://korosh7042.blogsky.com/

درود های فراوان به مهربان یاور

دلتنگت بودم اینگونه به مهر نواختیم
سپاسگزار محبتت
با نوشتاری سرشار احساس و اندیشه
که جز این انتظار نمی رفت

پاینده باشی
که شفقت رفاقتت را همچنان آرزومندم

سلام بر استاد عزیز و مهربانم
تو که باشی می دانم که این دل کبودم را که به دست گرفته ام بر دامان کدام عاطفه بنشانم ...
سپاس از این همه عاطفه ات ...

سهبا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:19 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام .
روز میلادت را نمی دانستم ، ندیدم ، اما شک ندارم در آنروز خداوند لبخندی زیبا را همراه شما به زمین و زمینیان هدیه داد ... از آنرو که می دانست روحی همیشه عاشق را بر زمین هدیه داده که قدر و ارزش عشق را و دوست داشتن را خوب می داند و خوب به جای می آورد حرمتش را ...
تولدتان مبارک رفیق عزیز . امیدوارم از همین روز تولد تا به همان لحظه آخر دنیا ، قلبتان پر از عشق باشد ، عشقی که منشاش خالق است و معشوقش همو ...
زیباترین و بهترین آرزوها را برایتان با تمامی وجودم از خداوندگار مهربانی ها به تمنا می نشینم تا هدیه کند به وجود نازنینتان .
باز هم تولدتان مبارک . از حالا تا به آخر روز ، به تعداد ثانیه هایی که می گذرد ، تبریکاتم را بپذیرید ...

سلام بر سهبای عزیز
با تو چقدر باغ واژه ها سرسبز است و چقدر غنچه ها زیبایند ...
وبا تو چقدر قاصدک ها پیام آور مهر و محبت اند ...
وچه دعایی بهتر از این که قلبم پر از عشق باشد ، عشقی که منشا و معشوقش خالق یکتا باشد ...
ثانیه های زندگی ام با حضور دوستانی گرانسنگ چون شما دنیایی ارزش دارد ...
سپاس از این همه لطفتان ...

ثنائی فر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:27 http://www.sanae.blogfa.com

نباشد نباشید پس کجائید؟
محض عرض ادب و ارادت
سلام و درود بر رفیق همیشه همراه

سلام بر بانوی احساس و ادراک
با افتخار در خدمتتان هستم ...
چند روزی در گیر و دار بیماری فرزند یکی از دوستان بودم و افتخار خدمت به ایشان را داشتم ...
اما با این همه خواندنت را فراموش نکردم ...
خدمت می رسم برای عرض ادب و احترام ...

نازنین دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:11

دروووود ر ف ی ق مهربان

نکنه دیگه خیال نوشتن ندارید
مارو منتظر دلنوشته های زیباتون نذارید

سلام بر نازنین دختر دنیای مجازی و ایضا دنیای حقیقی
مگر می شود دوستانی چون شما را از یاد برد و با قلمی هر چند شکسته به یادتان ننوشت ...
به شرحی که برای بانو ثنایی فر نوشتم درگیر امری بودم ...
به زودی با متولد ماه تیر به روز می شوم و برای عرض ادب هم به حضورتان شرفیاب می شوم با یادداشتی ...
سپاس از الطفاتتان ...

فرینــــاز پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:50

ممنون بابت توضیحتون

توتم...
یه جور شی مقدس میشه اینطور که برداشت کردم

سلام فریناز عزیز
همینطوره که می گین ...
البته فکر کنم شما می دونستین و از من امتحان گرفتید ...

فرینــــاز شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:26

نه واقعا نمی دونستم

ولی الان یاد گرفتم

من هر چی واضح نباشه راحت میپرسم

جدی می گین
روحیه ی خوبی دارید
البته من خیلی چیزا از شما یاد گرفتم

س یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:49

سلام
بسیار متشکرم از پیام تبریکتان.
سربلند باشید.

سلام
افتخاری است برایم حضورتان در این خونه ی خیالی ...
سلامت و سعادت شما آرزوی من است

س چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:52

چقدر این قسمت ها زیباست!

چرا این روزها ، به بهانه ی عاشقی ، حشمت خورشید و عصمت مهتاب و زلال سپیده را می آلاییم ...

چرا این روزها ، غزل های ناب عاشقی را پای چشم های بی بدرقه هدر می دهیم ...

چرا این روزها ، پروانه ها را دور چراغ می گردانیم تا بسوزند و چرا با آبروی شمع ها بازی می کنیم ...

سلام بر بانو ی بزرگوار
چقدر شما زیبا می بینید
وچقدر من خوشحالم از این تایید شما ...
باز هم بیایید تا انگیزه هایم برای ماندن و خوب نوشتن صد چندان شود ...
سپاس از آمدنتان و الطفاتتان

یکتا جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:49

سلام یکتا هستم خیلی خوشم اومده از وبت امیدوارم بیشتر از 48 نظر گیرت بیاد

مرسی
سپاس از الطفاتتون

یکتا جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 13:00

عزیزم وبت واقعا قشنگ بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد